یادآوری: برای آشنایی با مصاحبهشوندهها و تجربه آنها با سیمون، یکی از مشهورترین افسران مهاجرت کبک در ترکیه، قسمت اول این مصاحبه را مطالعه نمایید.
در قسمت اول این نوشتار که بخشی از ستون چای سرد شماره ۱۲ پرنیان ایران، با تجربههای متفاوت دو زوج از مصاحبه کبک آشنا شدیم. در اینجا بخش دوم را که بیشتر به موضوع فراگیری زبان فرانسه و تاثیر خدمات کنپارس در آمادگی موکلان برای جلسه مصاحبه پرداخته میبینیم.
تجربه زبان خواندن هر دو زوج جالب است. عطیه میگوید: «زبان انگلیسی ما در حد نسبتا خوبی بود. و خوب تجربه جالب ما این بود که با یک سایت آشنا شدیم، سایتی جهانی که وقتی در آن عضو بشوی از کشورهای مختلف مهمان میپذیری! مثلا کسی اگر از کشوری دیگر به ایران آمد هتل نمیرود و به خانه شما میآید، شما هم میتوانید به کشورهای دیگر بروید و مهمان اعضای سایت در آن کشورها شوید. ما یک مهمان از کشور سوئیس داشتیم که به زبان فرانسه صحبت میکرد، او به ما خیلی کمک کرد و فیلمها و موسیقیهای فرانسوی را به ما داد. برای یادگیری زبان فرانسه معلم خصوصی گرفتیم. همزمان زبان انگلیسی را خواندیم و مدرک آیلتس گرفتیم. حدود یک سال و نیم زبان فرانسه خواندیم، تقریبا تا یک هفته قبل از مصاحبه، به طور منظم و پیوسته. ابتدا هفتهای یک جلسه بود و بعد هفتهای دو جلسه شد. اینکه توانستیم روی زبان فرانسه مسلط بشویم باعث شد که مطالب زیادی راجعبه جلسه مصاحبه پیدا کنیم و نیازی به حفظ کردن مطلب خاصی نداشته باشیم. ما در هفته پایانی جلسه مصاحبه را شبیهسازی میکردیم. یعنی معلم زبان ما آفیسر میشد و ما جواب سوالاتش را میدادیم. البته جلسه مصاحبه خیلی خودمانی بود و چندان هم شبیه به جلسه تمرینی ما نبود، اما آن شبیهسازی جلسه مصاحبه از جهات دیگر به ما کمک کرد.»
سارا و حمید اما، تجربه متفاوتی از زبان خواندن دارند، سارا میگوید: «همانطور که گفتم ما بخاطر ترس از زبان فرانسه بود که همان چند سال پیش برای کبک اقدام نکردیم. راستش فکر میکردیم خیلی وحشتناک است. در هر صورت سه سال پیش شروع به خواندن زبان فرانسه کردیم و مدرک TEF گرفتیم، اما بعد رها کردیم. از ما مدرک آیلتس خواستند و ما رفتیم دنبال زبان انگلیسی. اما وقتی آخر شهریور ناگهان نامه آمادگی مصاحبهمان آمد، خیلی نگران شدیم، چرا که خواندن زبان فرانسه را رها کرده بودیم. همان موقع معلم خصوصی گرفتیم و شروع کردیم به خواندن این زبان. کنار گذاشتن زبان فرانسه اشتباه بزرگی بود. گاهی از استرس اینکه یک ماه دیگر مصاحبه داریم، ساعتها به کتاب نگاه میکردم اما نمیتوانستم بخوانم.» حمید ادامه میدهد: «یک ماه آخر کل زندگی را تعطیل کردیم که فقط زبان بخوانیم. از کارهایمان مرخصی گرفتیم، حتی غذا از بیرون میگرفتیم اما باز هم وقت کم میآوردیم. چون یک سری کارهای پیشبینینشدهای هست که در یک ماه آخر ممکن است پیش بیاید مانند تکمیل نامهها و ترجمهها و… خوب این کارها خودش زمان میخواهد. بنابراین کاری شبیه به کار ما خیلی اشتباه است، کسی که برای مهاجرت اقدام میکند باید به صورت پیوسته و جدی زبان بخواند و هیچوقت آن را رها نکند.»
درباره رسانههای کنپارس که میپرسم، مسعود میگوید: « به نظر من سررسید خیلی کاربردی نیست. به خاطر نوع ورقش که خیلی فانتزی است و نمیشود روی آن چیزی نوشت. مانند یک کالای لوکس است که در کتابخانه بگذاری. مطالبش خوب است اما اگر کیفیت کاغذش پایینتر و اندازهاش بزرگتر باشد، بیشتر قابل استفاده خواهد بود.» پرنیان از نظر مسعود جزو معدود مجلاتی است که اخبار کانادا را به خوبی منعکس میکند. اما از همه مهمتر سایت است که از نظر وی فوقالعاده است و کسی که وقت بگذارد و مطالب آن را بطور کامل بخواند و به آن عمل کند، میتواند مهاجرت موفقی داشته باشد. خیلی از دوستان مسعود و عطیه، موکل کنپارس هم نیستند اما از سایت استفاده میکنند. مسعود میگوید: «من قلم آقای بسطامی را بسیار میپسندم، مقالهای که ایشان راجعبه تغییر قیمت دلار نوشتند، زندگی من را تغییر داد.» یکی دیگر از برنامههایی که مورد توجهشان واقع شده و در حقیقت آن را مفید تلقی میکنند، همایشهایی بوده که با عنوان کاریابی توسط کنپارس برگزار شده است.
وقتی میخواهم ارزیابی خودشان را از کنپارس بیان کنند، مسعود میگوید: «خواهر من از طریق دفتر دیگری اقدام کرده است. با افراد زیادی هم که برای مهاجرت اقدام کردهاند ارتباط دارم و میبینم که بعضی شرکتها از این افراد چه پولهایی گرفتهاند و چه بلاهایی بر سر موکلینشان آوردهاند. ارزیابی من این است که کنپارس در قله این حرفه در کشور ایستاده است. از این که کنپارس را انتخاب کردیم راضی هستم و میدانم کار را به کاردان سپردم و همیشه این باعث آرامشم بود. هیچ ضعفی در آقای مختاری یا مهندس ندیدم اما فکر میکنم کارشناسهای کنپارس اطلاعاتشان از مهاجرت آنگونه که باید نیست و باید اِشراف بیشتری داشته باشند. برنامههایشان کامل بود، حتی جلسه آمادگی مصاحبه که توسط خانم برادران انجام شد و همینطور نشستی که پیش از مصاحبه با آقای مهندس داشتیم، بسیار مفید بود. خیلیها امروز به ما میگویند: پولی که به وکیل دادید، چه شد؟ او برایتان چکار کرد؟ من میگویم: وکیل من یک سفره اطلاعاتی ارزشمند برایم پهن کرد و گفت اگر میخواهی بیا استفاده کن. کارهایی که آقای مختاری برای فدرالیها و ۲۹ امتیازیها کرد، قابل ستایش است. اقای مختاری وکیلی است که اگر در فضای مجازی از او سوالی بپرسید، بدون توجه به اینکه موکل ایشان باشید یا نباشید، تا جایی که ممکن است پاسخ پرسشهایتان را میدهند. خیلیها حتی فقط با مطالعه وبلاگ اقای مختاری، بدون اینکه موکل ایشان باشند، برای مهاجرت اقدام کردند. مشکل ما ایرانیها این است که نمیتوانیم یک شبکه اجتماعی ایجاد کنیم چون مدام روی نقاط ضعف هم دیگر تأکید میکنیم. ایشان اما توانستهاند به خوبی یک شبکه اجتماعی گسترده را ایجاد کنند و لیدر آن باشند و آن را جلو ببرند.»
سارا و حمید هم نظراتشان را درباره رسانههای کنپارس بیان میکنند، سارا میگوید: «همایشی که کنپارس در سالن انقلاب برگزار کرد خیلی خوب بود، مخصوصا حرفهایی که آقای بسطامی در آن همایش گفتند. با ورق زدن سالنامه هم آدم احساس میکند به کانادا نزدیک میشود. اما درباره سایت باید بگویم که همسرم همیشه تمامی مطالب آن را با صدای بلند میخواند به گونهای که من هم بشنوم. مطالبی که در مقالات سایت خواندیم روز مصاحبه کمک زیادی به ما کرد. مثلا اطلاعات راجعبه بازار کار کانادا و رشتههایی که باید مجوز کار داشته باشند را در سایت خواندیم و دقیقا روز مصاحبه مطرح شد. سیمون به من گفت: میدانی که شوهرت نمیتواند آنجا کار کند و تو باید ۸۰ ساعت کار کنی و پول او را هم تأمین کنی؟ که همسرم گفت: نه اینطور نیست. من شاید نتوانم آنجا دامپزشک باشم، اما میتوانم به عنوان بهداشتکار حیوانات یا کمک دامپزشک باشم. بعد سرچهای کاری را به سیمون نشان داد و گفت: مثلا این کارها. سیمون برایش خیلی جالب بود و در واقع این بهرهای بود که از سایت گرفتیم.»
سارا و حمید هم معتقدند؛ فضای کنپارس خیلی عالی بوده است. حمید میگوید: «گاهی بدون برنامه میآمدیم اما خانم بنایی با روی باز استقبال میکردند. البته این موضوع که طرز برخورد کارکنان کنپارس خیلی خوب است، همه جا مطرح است. ولی فکر میکنم این اواخر حجم زیاد پروندههای کنپارس باعث شده که کمی میزان دقت کارشناسان پایین بیاید.» سارا هم میگوید: «آقای مختاری دارند خدمت بسیار بزرگی به جامعه مهاجران کانادا میکنند و باید قدر ایشان را دانست. من در جشن لانه کبوتر کنپارس شرکت کردم و در مسابقه هفت سین برنده شدم، آنجا ایشان از من تشکر کرد و من همیشه دلم میخواست به ایشان بگویم کسی که باید تشکر کند ما هستیم نه شما.»
ادامه دارد…
ثبت دیدگاه