سیاستمردان کانادایی که در انتخابات اخیر رقبای یکدیگر هستند، تلاش میکنند تا از میان رایدهندگان مهاجر برای خود حامیانی بیایند و عجیب اینکه همگی به طور همزمان به استفاده از ادبیات نژادپرستانه در نطقهای انتخاباتی خود روی آوردهاند. در یکی از تبلیغات حزب محافظهکار با نشاندادن کشتیای که حامل غیرقانونی ۴۹۲ پناهنده تامیل بوده، گفته میشود: «مجرمانی که از سخاوت کاناداییها سوءاستفاده میکنند». با اینکه آقای جیسن کنی، وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا، باید به قوانین مربوط به پناهندگان توجه داشته باشد یا حداقل بد نیست که اینطور باشد و همینطور باید نسبت به مهاجرتهای غیرقانونی در سطح جهانی هم بیتوجه نباشد، اما او هم این آگهی را اینطور توجیه میکند:«هر کس که به طور غیرقانونی وارد خاک کانادا شود، قوانین ما را نقض کرده است.» این نوع اظهارات نه تنها منحرفکننده اذهان شنوندگان هستند بلکه عامدانه و به طور مشخص به رشد تمایلات ضد مهاجرتی غیرمسئولانه کمک نموده و راه را برای آنها تسهیل میکنند.
مطالب مرتبط اینجا می آیند.
در همین حال و در موقعیتی که دولت اعلام میکند که در تعداد مهاجران افزایش اتفاق افتاده است، در واقعیت میبینیم که از تعداد کل مهاجران به میزان ۵ درصد کاسته شده است. از زمان به قدرت رسیدن محافظهکاران، از تعداد پذیرش ویزاهای خانوادگی ۱۰ هزار مورد کم شده و این یعنی یک کاهش ۱۵ درصدی. این دولت به رغم اینکه به مجلس اطمینان داده که در ویزاهای والدین و پدربزرگها و مادربزرگها تغییری اتفاق نخواهد افتاد، اما از تعداد این ویزاها به میزان ۲۵ درصد کم کرده است. معنای این اتفاق این است که در حال حاضر زمان انتظار برای این نوع از ویزاها تا میزان ۱۴ سال هم افزایش یافته است و این در حالی است ک دولت مبالغ زیادی از متقاضیان ویزای خویشاوندی نیز دریافت میکند. دولت به همین نسبت نیز از تعداد ویزاهای نیروی کار متخصص کم کرده، که این کاهش در حدود ۲۰ درصد است.
پس این همه مهاجری که هر ساله به کانادا میآیند، چه کسانی هستند؟ پاسخ این است: نیروهای کار موقت. طی چهار سال گذشته، تعداد ویزاهای صادر شده برای نیروهای کار موقت ۳۰ درصد افزایش یافته و در سال ۲۰۰۸ برای نخستین بار تعداد ویزاهای کار موقتی که در کانادا صادر شد، بیشتر از ویزاهای اقامت دائم بوده است.
بالا رفتن ناگهانی تعداد ویزاهای نیروهای کار موقت در کنار کم شدن از تعداد ویزاهای اقامت دائم، یک پدیده اتفاقی نیست. در واقع کانادا نمیخواهد در حالیکه بیزینسهای کانادایی نیاز مبرمی به نیروی کار دارند، مرزهای خود را به روی مهاجران ببندد. نویسنده و جامعهشناسی به نام ناندیتا شارما درباره این موقعیت میگوید: «آنچه سبب میشود تا دولت کانادا (به جای پذیرش مقیمان دائم) به استخدام بیشتر نیروهای کار موقت روی بیاورد، این است که کارگران موقت در حقیقت خدمتکارانی مقید به قرارداد استخدامی خود هستند، به کارفرمای خاصی وابستگی دارند و در مورد آنها محدودیت حداقل دستمزد و رعایت حمایتهای ضمن کار معنا ندارد. آنها نمیتوانند دارای اتحادیه باشند و امکان استفاده از بسیاری از برنامههای خدمات اجتماعی را نیز ندارند.»
ادبیات ضد مهاجرتی که درباره مهاجرت «غیرقانونی» و «تروریستها» توسط آقای جیسن کنی و دیگران به کار گرفته شده است، برای این است تا احساسی از ترس و بیگانههراسی را در افراد ایجاد کند تا در سایه آن بشود از مهاجران به عنوان نوع دوم یاد و استفاده کرد. با بستن درها به روی پناهندگان، ویزاهای خانوادگی و نیروهای متخصص، کانادا این اطمینان را ایجاد میکند که تنها تا آنجایی به مهاجران اجازه افزایش میدهد که بتوانند به نفع نیازهای بازار کار و نیاز بیزینسها در این کشور باشند.
با توجه به بالا رفتن میزان بیکاری و کم شدن از حجم خدمات اجتماعی ارائه شده به دلیل شرایط سخت اقتصادی، این نوع از ریاکاری در زمینه مهاجرت چندان هم تعجببرانگیز نیست و با این حال شاهد هستیم که چگونه بانکها و موسسات از میلیونها دلار کمک مالی برخوردار میشوند. سرمایهداری که ذاتا به سمت کسب بیشترین سود حرکت میکند، به طور طبیعی به دنبال یافتن نیروی کار ارزانتر و نیز راهکارهایی برای کنترل هرچه بهتر این نیروها است.
فیلسوف و تئوریسین فرانسوی، ژاک دریدا، به نکته جالبی اشاره میکند: «کلمه Hospitality یا مهماننوازی از ریشه لاتین hospitalitat است که در ذات خود دارای نوعی معنای متناقض است، کلمهای که میتواند کاملا در معنای مخالف یا hostility (خصومت) به کار برده شود. درست مثل کسی که مهمان ناخواستهای که نقطه مقابل اوست را در درون خود پرورش میدهد.»
ما به جای این که به رفتار خود با مهاجران به عنوان غریبههای مظنون ادامه دهیم، آنهم غریبههایی که مهماننوازیمان با آنها مشروط است، باید به این موضوع به شکل یک مسئله بشری و جهانی نگاه کنیم. استفاده از ادبیاتی که مهاجران را دزدان کار معرفی میکند و نادیدهگرفتن حقوق انسانی آنها به دلیل «غیرقانونی بودنشان»، ابزاری قدرتمند است که میتواند به تخریب یکپارچگی و همبستگی میان نیروهای کار منجر شود. در این شرایط خیلی عجیب نیست اگر بیشتر به سیاستمردان طالب موقعیت و فرصت مظنون باشیم تا کسانی که هر روز در کنار ما زندگی میکنند، کار میکنند، تفریح میکنند و همراه با ما به زندگی عشق میورزند.
برای مشاهده اصل مطلب اینجا کلیک کنید.
تذکر مدیر سایت: اگر چه اصل نکاتی که نویسنده مطلب بیان داشته درست است و پیشتر در مقالات اریژینال سایت هم منعکس شده است اما آمارهای اعلام شده بیشتر بر روی جنبههای منفی و بزرگنمایی شده تاکید دارند و احتمالا از دیدگاههای سیاسی نویسنده متاثر شدهاند.
ثبت دیدگاه