قسمت چهارم – ۱۵ خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازه‌وارد
07 مارس 2017 - 0:00
بازدید 300
9

در ادامه سلسله مطالبی با موضوع مهم ترین خطاهایی که تازه واردان مرتکب می شوند، قصدم این بود که در این نوبت مطلب را تمام کنم اما حجم زیاد دو خطای دوازده و سیزده سبب شد که پایان این مطلب به قسمت پنجم بکشد که در فاصله ۲-۳ روز آینده منتشر می شود. خطای دوازدهم: […]

ارسال توسط :
پ
پ

در ادامه سلسله مطالبی با موضوع مهم ترین خطاهایی که تازه واردان مرتکب می شوند، قصدم این بود که در این نوبت مطلب را تمام کنم اما حجم زیاد دو خطای دوازده و سیزده سبب شد که پایان این مطلب به قسمت پنجم بکشد که در فاصله ۲-۳ روز آینده منتشر می شود.

خطای دوازدهم: فقدان انضباط مالی و ولخرجی ها بر اساس عادت

یکی از ویژگی های تازه واردان که بی ارتباط با برخی خطاهای قبلی نیست این است که تا مدت ها از بابت پیروی از عادات اقتصادی یا غیراقتصادی که با خود از ایران آورده اند باید برای زندگی در کانادا هزینه اضافی بپردازند. مثلا می بینی دوستی هنوز نرسیده برای خودش و خانمش حساب بانکی در ۲-۳ بانک بازکرده، ۳ مدل کردیت کارت تقاضا کرده، تمام انواع خدمات بانکی از قبیل RESP و TFSA و غیره را گشایش حساب کرده، برای خودش و خانم پلن موبایل گرفته با امکان گفتگو و پیامک نامحدود و چند گیگا دیتا و….و همه این خریدها را قبیل از اینکه توجیه خاصی داشته باشد و تنها به دلیل عادت انجام داده است. مثلا چون در ایران همه موبایل دارند پس باید اینجا هم موبایل داشت با امکانات کامل، چون در ایران هر کس ۶-۷ مدل حساب قرض الحسنه و سرمایه گذاری و غیره دارد پس اینجا هم باید همین طور عمل کرد و الی آخر. بی توجه به اینکه آیا تهیه آنها مفید است؟، یا اگر مفید است الان یک ضرورت است؟ چه هزینه های آشکار و پنهانی هم که از بابت هر یک از این خریدها باید امروز و فرداها پرداخت شود. مثلا اگر تازه واردی یک پلن ۶۰ دلاری موبایل با قرارداد سه ساله امضا کند معنایش این است که بسته به سرویس دهنده، ممکن است مجبور باشد چیزی بالای ۹۰ دلار در ماه برای آن سه سال پرداخت کند بدون اینکه قادر باشد در این فاصله بدون پرداخت جریمه، قرارداد را فسخ کند. نظیر همین مثال را می توان درباره خرید بسیاری از امکانات یا سرویس ها مرور کرد.

پس لطفا قبل از اینکه برحسب عادات و نیازهای گذشته دست به کارت شوید اندکی تامل کنید. هر خریدی خصوصا اگر رقم آن درشت است یا در قالب قرارداد بلندمدت یک سال به بالا انجام می شود (همان سرویس موبایل به ظاهر ۶۰ دلار در ماه، در یکسال بالای ۱۰۰۰ دلار هزینه روی دست شما می گذارد) را با دقت مظاعف بررسی کنید و قبل از اطمینان از ضرورتش به آن اقدام نکنید. همیشه قبل از خرید هر کالایی با خود این سه پرسش را مرور کنید: اول،«چقدر خرید این کالا ضروری است؟»، دوم «آیا می توانم برای تهیه آن مدت بیشتری صبر کنم؟» و سوم «آیا جای دیگر یا مدل دیگر یا روش دیگری برای تهیه آن وجود دارد که بتوان آن را اقتصادی تر خرید؟» توجه داشته باشید که اگر شما تنها به همین دلایل بیان شده در مجموع اجاره آپارتمان، موبایل، کیبل و اینترنت، حمل و نقل، و تغییر عادات در خورد و خوراک روزانه، ماهی ۵۰۰ دلار صرفه جویی کنید (که برخی تا دو برابر این، اضافه خرج می کنند!) در سال اول حضور در کانادا که به نوعی مهم ترین سال است، ۶۰۰۰ دلار به خود کمک اقتصادی کرده اید. آنهم در سالی که زمان زیادی از آن را بیکار هستید یا باید کاری با حداقل دریافت را انجام دهید.

پیشتر در این وبلاگ به روش های دیگر خرید که می تواند سبب صرفه جویی شود اشاره شده و باز هم خواهد شد. همچنین گفته ایم که برخی زمان ها (مثلا بازگشایی مدارس یا کریسمس) برای خرید برخی وسایل یا سفارش سرویس ها بهتر از زمان های دیگر هستند چون در آن زمان ها پروموشن ها و تخفیف های خیلی بهتری خواهید گرفت. در مورد چیزهایی مثل موبایل هم بهتر است ابتدا خدمات را از شرکت هایی با امکانات محدودتر و بدون نیاز به قرارداد تهیه کنید تا بعد از ۳-۴ ماه اول و تثبیت شدن اوضاع اولیه دریابید واقعا به چه میزان زمان برای تماس و دیتا احتیاج دارید و معادل همان میزان، امکانات تهیه کنید.

نکته آخری که در باره بحث عادت ها باید گفت «اسیر برند بودن است». این موضوع در امریکای شمالی خیلی کمتر و در اروپا خیلی بیشتر وجود دارد اما شخصا هیچ مردمی را بیش از ساکنان خاورمیانه ندیدم که این مقدار اسیر و درگیر بحث برندها و اسامی تجاری باشند. دوستان عزیز تازه وارد! آیفون هم یک آشغال مدرنی است نظیر بقیه آشغال های مدرن دیگر، حالا برخی از اینها بهتر از برخی دیگرند اما باور کنید در حد نیازهای شما تفاوت عمده ای بین این چیزها نیست. پس قبل از اینکه این قدر در مورد اینکه در این مورد و آن مورد، فلان چیز و بهمان چیز «اند» کارند اغراق و پول تان را تلف کنید، وقت بگذارید تا با چشمان باز خرید کنید. آن وقت نه پول خود را صرف اسامی دهان پرکن خواهید کرد و نه صرف کالاهای ارزان اما بدون کیفیت. همیشه در آن میانه چیزهایی را خواهید یافت که هم برای شما و نیازها ی تان کفایت می کنند و هم با خرید آنها در هزینه های شما صرفه جویی خواهد شد.

خطای سیزدهم: بلاتکلیفی بعد از ۶ ماه اول/ بلاتکلیفی پس از دو سال اول

قبلا در مورد شتاب بی دلیل در تصمیم گیری های مهم به عنوان یکی از خطاها سخن گفته ایم. اما این سخن نباید به این معنا باشد که باید امور را به حال خود رها کرد. همان طور که قبلا در خطای پنجم گفته ام، فقدان برنامه ریزی روشن هم یکی از خطاهای مهم است و در میان مواردی که باید برای آن برنامه و زمان بندی داشت بحث «چه کاره بودن در کانادا!» شاید از همه مهم تر باشد. منظورم اینجا از چه کاره بودن، صرفا بحث انتخاب شغل نیست. بحث این است که شما چه مسیری را می خواهید ادامه دهید. شما باید قبل از اتمام ۶ ماه اول یک نقشه راه برای خود ترسیم کرده باشید که مشخص کند حدودا در سه سال اول چه خواهید کرد و به کجا خواهید رسید. این کاملا شدنی و در عین حال ضروری و لازم است. اگر در رشته تخصصی خود خبره هستید و این رشته هم مورد نیاز جامعه است وضعیت شما به مراتب روشن تر است؛ باید مسیر شغلی خود را بسته به اینکه رگولیتد است یا نیست و میزان آمادگی های شغلی و زبانی شما چقدر است مشخص کنید.

اما اگر در شغلی تخصص داشته اید که در کانادا به آن نیاز نیست یا تعداد مشاغلش در ده سال آینده خیلی کمتر از تعداد متقاضیان است و یا اصلا می خواهید مسیر جدیدی را شروع کنید و….به هر حال در ۶ ماه اول تکلیف خود را روشن کنید. این کار می تواند از طریق تمرکز روی یک رشته شغلی جدید یا ادامه تحصیل یا ترکیبی از این دو باشد. اگر این کار را انجام ندهید با تداوم بلاتکلیفی، ته کشیدن ذخیره مالی و درگیر شدن طولانی با مشاغل برای بقا، با مشکلات فراوانی روبرو خواهید شد و احساس می کنید فقط درجا می زنید و موفقیتی را جلوی خود نخواهید دید. معمولا بعد از گذشت شش ماه چنانچه وضعیت آینده روشن نشود میزان درگیری و مشاجرات بین زوج ها هم افزایش می یابد.

البته مناسب ترین کار این است که بخش اصلی بررسی ها، مطالعات و تعیین تکلیف را در همان ایران و قبل از لندد شدن انجام دهید و به طور کامل زمینه های لازم را فراهم کنید و در کانادا در فاصله ۲ ماه اول تنها به ارزیابی ذهنیت ها و برنامه های پیشتر تدارک دیده شده بپردازید. اگر نتیجه برآوردتان این بود که تفاوت عمده ای بین آنچه در ذهن داشته اید و واقعیت نیست، همان مسیر تدارک دیده شده را با اصلاحات لازم عملیاتی کنید.

همچنین اگر در اندیشه این هستید که لندد شوید و به ایران بازگردید تا «با آمادگی کامل و در یک زمان مناسب بازگردید و این بار بمانید» باید بدانید که تعداد کسانی که واقعا چنین می کنند بسیار اندک است و بعید است شما هم جزو آن تعداد اندک باشید. معمولا افرادی که برای «کسب آمادگی بیشتر در زمانی بهتر» به ایران بازمی گردند با شرایطی که از نظر میزان آمادگی به مراتب بدتر است (چون با داشتن ویزا و کارت اقامت کانادا دیگر نیازی به تداوم آمادگی های زبانی و شغلی هم احساس نمی کنند) و در زمانی بسیار نامناسب تر (معمولا چند ماهی مانده به پایان اعتبار پنج ساله کارت اقامت) به کانادا بازمی گردند تا در شرایطی پادرهوا و پراسترس با کلی پرونده های بازمانده در ایران ببینند باید چه کنند و معمولا هم دنبال روش های متقلبانه و دردسرساز خواهند رفت و طعمه خوبی برای شیادان خواهند شد. برای اینکه چنین نشود اگر واقعا لازم است به ایران بازگردید حتما با جدیت بیشتری به آمادگی زبانی و شغلی ادامه دهید و زمان حضور در ایران را نه فرصتی برای ارتقا کیفیت زندگی، درآمد بیشتر و نظایر اینها بلکه دوره زمانی برای آمادگی برای کانادا بدانید و سعی کنید هر طور هست تا قبل از پایان دو سال از زمان لندد شدن برای آغاز اقامت دائم خود به کانادا بازگردید. اگر چنین نکنید احتمال به وقوع پیوستن سناریوی پیشتر بیان شده، فوق العاده بالا می رود و حفظ اقامت کانادا خود به یک معضل جدی تبدیل خواهد شد.

ادامه دارد…

 توجه: این مطلب پیش از این در تاریخ 19 مرداد 92 در همین وب سایت منتشر شده است

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar