یکی از اولین دغدغههای بسیاری از افرادی که در جلسات مشاوره کنپارس شرکت میکنند یا تماس تلفنی میگیرند و یا از طریق ایمیل پرسشی مطرح میکنند، مستقیم یا غیرمستقیم همین موضوع است. به همین دلیل سعی میکنم در قالب چند پست پیوسته، در این باره توضیحاتی ارائه دهم. شاید بتواند در فرآیند تصمیمگیری دوستان مفید واقع شود.
تحصیلات تکمیلی در ایران در برابر تحصیلات تکمیلی در کانادا
چرا ما در ایران این میزان به ادامه تحصیل و یا تحصیلات تکمیلی علاقه نشان میدهیم؟ آیا همه این بیش از یک میلیون داوطلبی که برای دورههای مختلف تحصیلات تکمیلی (لیسانس، فوق لیسانس، دکترا…) در انواع مراکز دانشگاهی ایران تقاضا میدهند واقعاً شیفته و شیدای ادامه تحصیل و کسب مدارج بالاتر تحصیلی هستند؟ و یا بخش عمدهای از آنها آخرین مقطع قبلی تحصیلی را هم با فشار و ناراحتی و در اوج بیعلاقگی و کلافگی به پایان رساندهاند؟ همه میدانیم که پاسخ این پرسش اخیر، آری است. پس چرا این میزان فشار و توجه به این موضوع وجود دارد و آیا همین موارد در مورد دانشجویان کانادایی هم صدق میکند؟
به طور خلاصه میتوان گفت که تحصیلات تکمیلی در ایران این کارکردها را دارد:
ارزشهای اجتماعی: در ایران، صرف داشتن مدرک تحصیلی برای فرد اعتبار میآورد. به همین دلیل هم اکثر افراد اصرار دارند که عنوان مدرک آنها همراه اسمشان آورده شود، آقای مهندس یا خانم دکتر (در حالیکه ممکن است فرد مذکور به کاری خارج از حوزهای که عنوان تحصیلیاش بیان میکند مشغول باشد.) داشتن مدرک تحصیلی فینفسه میتواند سبب جهشهای احتماعی شود و پایگاه و طبقه افراد را جابجا کند خصوصاً اگر فردی از طبقات فرودستتر یا نقاط جغرافیایی حاشیهتری به دانشگاه راه یافته باشد. البته به دلیل کثرت صدور و دریافت مدارک تحصیلی در دو دهه اخیر، رفته رفته از ارزش اجتماعی آنها کاسته شده اما هنوز یکی از مهمترین و سریعترین راههای رشد عمودی در جامعه ایران، کسب مدرک تحصیلی است.
به عنوان مثال در پژوهشی که در اوائل دهه هفتاد شمسی در مورد رابطه بین مدرک تحصیلی و نرخ مهریه در دختران انجام شده بود مشخص شد رابطه بسیار قویای در این مورد وجود دارد و البته نکته عجیب این بود که بیشترین نرخ مربوط به دختران دانشجو در مقطع لیسانس بود. این افراد از دارندگان خود مدرک لیسانس و تمامی مدارک بالاتر، مهریه بیشتری طلب میکردند.
مزایای شغلی و کاریابی: قوانین و مقررات قانونی در ایران نظیر قانون نظام هماهنگ حقوق و دستمزد، به طور رسمی برای مدارک تحصیلی، صرف نظر از میزان کارایی فرد در سیستم، ارزش مادی و مالی قائل شده است. یعنی داشتن مدارک تحصیلی بالاتر به معنای دریافت حقوق و مزایای بیشتر است. همچنین در سیستم دستهبندی مشاغل و سمتهای اداری ایران، داشتن سطح خاصی از مدارک تحصیلی برای برخی رتبههای شغلی اجباری است.
هزینههای اندک: تحصیلات در اکثر دانشگاههای ایران، خصوصا معتبرترین آنها (دانشگاههای دولتی) رایگان است. همچنین حتی تحصیل در دانشگاههای غیررایگان ایران هم در مقایسه با بسیاری از دانشگاههای دیگر کشورها چندان پرهزینه نیست که با توجه به ارزشهای مادی و مالی داشتن مدرک (در صورت کسب شغل) این هزینهها قابل جبران است.
تنها انتخاب ممکن و مقدور: واقعیت این است که برای بسیاری از افراد در ایران (خصوصاً خانمها) ادامه تحصیل تنها راه برای رشد و تحرک اجتماعی و یافتن فرصتهای جدید در جامعه است.
اگر بخواهیم در یک کلام این موارد را با آنچه در کانادا است مقایسه کنیم باید بگوییم که هیچیک از این نکات در مورد کانادا صدق نمیکند. باید به جای این موارد در کانادا از واژه اشتغال استفاده کنیم یعنی همه آنچه در کانادا چیزی برای کسی میآورد، شغل وی و میزان کاراییاش در سیستم است.
این نکته در ارتباط با وظایف وزارتخانههای دولتی هم صادق است. اگر به نقش و وظایف وزارت علوم استان انتاریو مراجعه کنیم خواهیم دید که مهمترین نقش این سازمان در قالب Employment Ontario تعریف شده است و بر اساس آن همه خدمات آموزشی و تربیتی استان باید در جهت آمادهسازی مردم این استان برای مشارکت در بازار کار آن باشد.
بر همین اساس، ادامه تحصیلات در کانادا وضعیتی کاملاً متفاوت مییابد:
ارزشهای اجتماعی: در کانادا هم دارنده مدارک بالاتر دانشگاهی از اهمیت اجتماعی بیشتری برخوردار است اما مادامی که این مدرک به یافتن یک کار مناسبتر منجر شود. برخلاف آن اگر شما دارای بالاترین سطوح و مدارک تحصیلی اما بیکار باشید از نظر جامعه مطرود خواهید شد چون معنای بیکاری شما این است که جامعه باید هزینههای اولیه زندگی شما را تامین کند و شما وبال سایرین خواهید بود (البته حساب کسانیکه عذر موجه دارند جداست.)
از آن بدتر اینکه، بخشی از پرداختهای مالیلات دهندگان کانادایی (از طریق کمکهای دولتی به دانشگاهها و یا وامهای دانشجویی) صرف تحصیلات شما شده در حالیکه بهرهای برای جامعه نداشتهاید. برخلاف این، کارآفرینی یک امتیاز مهم است. ممکن است فردی حتی دیپلم نداشته باشد اما به دلیل خلاقیت و تواناییهای شخصی به مسیر کارآفرینی و پیشرفت جامعه کمک کند. چنین خصوصیاتی خود سبب ارزشیافتن فرد میشود و کسی او را به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی تحقیر نمیکند. خود وی هم این مسئله را انکار نخواهد کرد. شرح حال (biography) بسیاری از شخصیتهای مهم و مورد احترام جامعه در آمریکای شمالی گویای همین حقیقت است.
از سوی دیگر حتی ممکن است مراکز علمی و آکادمیک از چنین افرادی بخواهند با حضور در کارگاههای آموزشی و تخصصی تجارب خود را به نسلی که در حال تحصیل هستند منتقل کنند. بسیاری از کسانیکه در دورههای گرانقیمت MBA برای سخنرانی دعوت میشوند چنین مشخصهای دارند. عملاً همه اینها به معنای ارزشهای برتر اجتماعی کار و کارآفرینی بر مدرک تحصیلی است.
فرصتهای شغلی: هر چند که برای بسیاری از مشاغل داشتن سابقه و مدرک تحصیلی اجباری است (مثلا مدرک لیسانس برای مهندسین و یا دکترا برای پزشکان) اما اولاً داشتن این مدرک هیچ تضمینی برای اشتغال نیست ثانیاً تعیین میزان حقوق و مزایا به ترکیبی از مدرک تحصیلی (معمولا کمترین حد لازم) و تجربه مربوط میشود و بر اساس توافق کارفرما و متقاضی کار انجام میشود که در این میان سوابق کاری و تواناییهای فردی متقاضی خیلی مهمتر از مدرک یا معدل تحصیلی وی است، ثالثاً برای بسیاری از مشاغل داشتن مدرک تحصیلی بالاتر (مثلا فوق لیسانس) هیچ مزیت شغلی و حقوقی فراهم نمیآورد. دارنده چنین مدرکی تنها میتواند ادعا کند که دریافت این مدرک به معنای تواناییهای علمی و عملی بیشتر وی است و او کاندیدای بهتری برای این شغل محسوب میشود که همه این ادعا هم باید اثبات شود. رابعاً داشتن مدارک بالاتر تحصیلی در برخی موارد میتواند سبب از دست دادن فرصتهای شغلی شود.
مثلا اگر برای یک موقعیت شغلی، داشتن لیسانس الکترونیک و دو سال تجربه کاری کفایت کند داشتن دکترای برق به ضرر فرد است و او را overqualified میکند. کارفرما ممکن است بپرسد که چرا با داشتن چنین سابقه علمی، به جای آنکه به سراغ مشاغل مرتبط (تدریس در دانشگاه یا استخدام در مراکز پژوهشی یا آموزشی) بروید برای این کار تقاضا دادهاید. در واقع مدارج بالاتر علمی در کانادا میتوانند دایره انتخابهای شغلی شما را تنگتر سازند به جای اینکه آنها را گسترش دهند.
هزینههای بالا: تحصیلات در کانادا حتی در ارزانترین استان و بهشت دانشجویان (استان کبک) هزینهبر است. شما حتی برای کلاسهایی که به کارگاه، آزمایشگاه و خدمات خاصی هم نیاز ندارند باید رقم قابل توجهی پرداخت کنید، همچنین برای کتاب، نرمافزار و چیزهای دیگر. اگر وام دانشجویی بگیرید تا سالها باید آن را پرداخت کنید و این وام از آن دسته موارد مالی است که به سادگی از تاریخچه اعتبار مالی شما پاک نخواهد شد و شما برای دریافت وامهای مشابه برای سایر اعضای خانواده یا هر خرید عمده و بزرگ دیگر (نظیر خرید خانه) باید تکلیف آن را معلوم کنید.
مهمتر از این، مسئله زمان است. در فرصتی که شما تحصیل میکنید دیگرانی کار میکنند و از طریق افزایش سالهای تجربهاندوزی در محیط کاری، قابلیتها و فرصتهای شغلی مناسب را برای خود افزایش میدهند لذا همیشه و قبل از ثبتنام در هر کلاس یا دوره دانشگاهی یا کالج، باید اول به این پرسش پاسخ دهید که خواندن این درس قرار است در آینده چه چیزی در بازار کار کانادا برای شما فراهم آورد که بدون گذراندن آن دوره ممکن نباشد.
دایره انتخابها: در کانادا شما از دایره بسیار گستردهای از انتخابهای شغلی و آیندهساز برخوردار هستید. محدودیتهای حقوقی، جنسیتی و عقیدتی وجود ندارد و لذا به روشهای متعددی میتوان رشد کرد. در خود موضوع تحصیل هم تنوع رشتهها و مقاطع تحصیلی بسیار زیاد است و گاه گذراندن یک دوره دو ساله معادل فوق دیپلم خیلی سریعتر و بهتر از یک دوره تکمیلی فوقلیسانس میتواند برای فرد فرصتهای شغلی فراهم آورد. البته همین گسترش دایره انتخاب، انتخاب را دشوارتر میکند.
در مجموع، ادامه تحصیل در کانادا از اساس و ماهیت با آنچه در ایران وجود دارد متفاوت است. حال سوال اینجاست که آیا ادامه تحصیل در کانادا کار نادرستی است و بهرهای برای مهاجرین ندارد؟ قطعا چنین نیست. اما مهم این است که پیش از هر کاری، همه رسوبات ذهنی مربوط به ادامه تحصیل را که ناشی از عادات ما در ایران است کنار بگذاریم و برای ما ادامه دادن یا ندادن تحصیل علیالسویه شود. حتی بیش از این، باید تمایل اولیه ما به تحصیل نکردن و ورود سریعتر به بازار کار کانادا باشد مگر اینکه با دلایل متقن، مستند و جدی ادامه تحصیل را برای این امر مفید و موثر تشخیص دهیم. در پست بعد توضیح خواهم داد که چرا و تحت چه شرایطی باید به این موضوع پرداخت.
این مطلب پیش از این در ۸ ژانویه ۲۰۱۰ در همین وب سایت منتشر شده است.
ثبت دیدگاه