سادات‌بانو در برابر جیسن کنی
04 ژوئن 2012 - 10:14
بازدید 485
14

این مطلب در هشتمین شماره نشریه پرنیان، در بخش گزارش ویژه در ارتباط با تعطیلی دفتر صدور ویزای کانادا در تهران منتشر خواهد شد. مجید بسطامی امسال برای خیلی از ایرانیان نظیر سادات‌بانو شادی «روز مادر» دوچندان بود؛ هم‌زمان شدن تقریبی این روز در تقویم ایران (شنبه دوازده می) و کانادا (۱۳ می) که با […]

ارسال توسط :
پ
پ

این مطلب در هشتمین شماره نشریه پرنیان، در بخش گزارش ویژه در ارتباط با تعطیلی دفتر صدور ویزای کانادا در تهران منتشر خواهد شد.

مجید بسطامی

امسال برای خیلی از ایرانیان نظیر سادات‌بانو شادی «روز مادر» دوچندان بود؛ هم‌زمان شدن تقریبی این روز در تقویم ایران (شنبه دوازده می) و کانادا (۱۳ می) که با شیرین‌زبانی‌های نوه کوچک سادات‌بانو از هزاران کیلومتر آن‌ورتر تکمیل شده بود و می‌توانست سراسر خنده و خاطره باشد. اما چنین نبود و مکالمه میان او و تنها دخترش که قرار است در نیمه‌های تابستان دومین فرزندش را به دنیا بیاورد این روزها به غیر از آه و گریه محتوای دیگری نداشته است. یک هفته قبل از آن بود که پستچی بسته بزرگ مدارکی را که او به سفارت کانادا در تهران تحویل داده بود بازگرداند درحالی که فقط فیش پرداخت‌ها برداشته شده بود؛ بی هیچ پاسخی، بی هیچ توضیحی، بی هیچ نشانی از احترام به متقاضی. وقتی دل‌نگران و سراسیمه با پاهای دردآلود از ورم مفاصل خود را از میان ترافیک سنگین خیابان‌های پایتخت به سفارتخانه کانادا در تهران رساند با مشاهده صف معترضان دریافت که در این نگرانی و تشویش و این حس بلاتکلیفی و تحقیرشدگی تنها نیست و هم‌درد بسیار دارد. وقتی با اصرار و پافشاری بالاخره توانست راهی به درون سفارت بیابد پاسخ‌هایی هماهنگ شده و بدون هرگونه احساس شنید: «همه درخواست‌ها به آنکارا رفته، زمان اعلام نتایج معلوم نیست، منتظر بمانید.» سادات‌بانو اهل ماهواره و خبر و این‌جور چیزها نیست اما از سر پیگیری این موضوع الان مدت‌هاست که فهمیده یک ایرانی در کانادا نماینده مجلس است و یا یک کسی در وزارتخانه‌ای که ویزا می‌دهند فارسی حرف می‌زند و اسمش نجاتی‌ست اما این یکی هم چیزی به غیر از آنچه در سفارت به او گفته بوده‌اند نگفته و همان‌ها را تکرار کرده. زمان به سرعت می‌گذرد و سادات‌بانو نگران است که نکند زمان زایمان دخترش برسد و او آنجا پیشش نباشد. «دخترم با یک بچه، دست تنها، بی یار و یاور چه کند در اون دیار غربت؟»

توجیه اصلی: «ایران شبیه چند کشور دیگر است.»

وزیر و سایر همکارانش در وزارتخانه تاکنون بارها تاکید کرده‌اند که این تصمیم فقط مختص دفتر تهران نبوده و در تعدادی دیگر از کشورها از جمله آلمان و ژاپن هم اتفاق افتاده است. آیا چنین توضیحی به درک بهتر مسئله کمک می‌کند؟ آیا مقایسه ایران با پنج کشور دیگر درست است؟

اجازه دهید با بحث جایگاه ایران در میان کشورهای تامین‌کننده مهاجر (از طریق دریافت ویزای اقامت دائم کانادا) آغاز کنیم. این جایگاه از این نظر اهمیت دارد که در واقع بخش ویزای سفارت کانادا در تهران در عین اینکه در حال ارائه سرویس به ده‌ها هزار متقاضی دریافت ویزای موقت بوده در واقع به صورت غیرمستقیم در حال ارائه سرویس به هزاران شهروند ایرانی-کانادایی مالیات‌دهنده هم بوده است. شهروندانی که آمارها و بررسی‌ها نشان می‌دهد از جایگاه قابل توجهی از نظر فعالیت‌های اقتصادی، کارآفرینی و سرمایه‌گذاری و حضور در عرصه‌های آموزشی و آکادمیک برخوردارند.

براساس آمار اداره مهاجرت، در حالی که هر ساله حدود ۲۵۰ هزار دریافت کننده ویزای اقامت دائم از حدود ۲۰۰ کشور دنیا به عنوان مهاجر تازه‌وارد پا به خاک کانادا می‌گذارند مبدا بیش از ۵۰ درصد آنها یکی از ده کشور اول تامین کننده مهاجران به کاناداست که جایگاه ایران در میان آنها در سال ۲۰۱۰، هفتم بوده است. در سه دهه اخیر ایران همواره جایگاهی بین ششم تا نهم در این فهرست داشته است به این معنا که جامعه مهاجران ایرانی یکی از روبه‌رشدترین جوامع مهاجرتی در کانادا بوده که هنوز نیازهای فراوانی برای استقرار یافتن دارد و یکی از آنها تامین نیازهای عاطفی این افراد از طریق گردهمایی با اعضایی از خانواده حداقل در ماه‌هایی از سال است. نیازی که در مورد ایرانیان مستلزم دریافت ویزاست.

حال باید ببینیم وضعیت دفاتر صدور ویزا در این ده کشور اصلی چگونه است. با یک بررسی سریع مشخص می‌شود که در میان این ده کشور (به ترتیب فیلیپین، هند، چین، انگلستان، امریکا، فرانسه، ایران، امارات، مراکش و کره در سال ۲۰۱۰)، ایران تنها کشوری‌ست که اداره مهاجرت کانادا در آن هیچ نوع دفتر صدور ویزا اعم از دائم یا موقت ندارد درحالی که در برخی از این کشورها گاه تا ۵ دفتر هم فعال است و در همه آنها حداقل یک دفتر که ارائه دهنده خدمات کامل full services (به معنای انواع ویزاهای دائم و موقت) باشد حضور دارد.

خود همین مورد به تنهایی نشان می‌دهد که مقایسه ایران با مثلا ژاپن یا آلمان چقدر گمراه‌کننده است و بدور از کنه واقعیت است و وقتی وبسایت رسمی این اداره ادعا می‌کند که «انتقال خدمات ویزایی از یک دفتر ویزا به جای دیگر غیرمعمول نیست.» در عین اینکه دروغ نگفته بنا نداشته که راست بگوید!

مقایسه ایران با ژاپن و آلمان و…از دو منظر دیگر هم قابل نقد است. اول اینکه این کشورها سال‌هاست که دیگر تامین‌کننده قابل توجهی برای نیازهای مهاجرتی کانادا نیستند و اگر هم کسی از آنها به کانادا مهاجرت کند، اقوامش برای مسافرت به کانادا نیازمند دریافت ویزا نیستند و دوم اینکه اگر نیازمند ویزا هم باشند، برای ارسال پاسپورت به یک دفتر دیگر و دریافت ویزا از طریق پست دشواری چندانی ندارند. موردی که درباره ایرانیان بسیار دشوار است و قاعدتا نیاز به مسافرت پرهزینه و پرزحمت به آنکاراست و یکی از موارد جدی انتقاد گروه‌ها و انجمن‌های ایرانی به این تصمیم اداره مهاجرت بوده است.

می‌توان به این موارد دشواری‌های دیگری نظیر پرداخت هزینه صدور ویزا به ارزهای خارجی را اضافه کرد که خصوصا برای والدین و کهنسالان بسیار دشوار است. گویا مسئولان اداره مهاجرت فراموش کرده‌اند خود کانادا از مجموعه کشورهایی‌ست که سیستم بانکی ایران را به طور تمام و کمال تحریم کرده و حالا از شهروندان ایرانی می‌خواهد که هزینه‌های مورد نیاز را از طریق همان سیستم تحریم شده پرداخت کنند. [توضیح: خوشبختانه برای این مورد تمهیدی اندیشیده شده، البته اگر تحریم‌های جدید آن را مختل نکند]

آیا هیچ‌کدام از آن ۵ کشور مورد اشاره یکی از این مشخصات را دارا هستند؟

پرسش کلیدی: آیا این روش بهترین شیوه مدیریت این تصمیم بود؟

آقای کنی اخیرا و در توجیه دلایل حذف ۲۸۰ هزار پرونده نیروی متخصص فدرال قبل از فوریه ۲۰۰۸ از سومدیریت دولت‌های قبلی در برنامه‌های مهاجرتی و هزینه‌هایی که چنین تصمیماتی هم به جامعه کانادا و هم خود آنها وارد می‌سازد سخن گفته‌اند. واژه‌ای که ایشان در توصیف این وضعیت به عملکرد «دیگران» نسبت می‌دهند «سومدیریت» است. معمولا ایشان فراموش می‌کند که الان ۶ سال است دولت مطبوع ایشان مدیریت کشور و سیستم مهاجرت آن را برعهده داشته است و ایشان بعد از تصویب سی-۵۰ حتی در همان دولت اقلیت محافظه‌کار هم آن‌قدر قدرت داشته که توانسته بزرگ‌ترین انباشت پرونده‌ها در تاریخ مهاجرت کانادا (از نظر طول زمان ایجاد انباشت) را در فاصله ۲ سال پدید آورد و برنامه‌های زندگی بیش از ۱۵۰ هزار نفر را با قول‌های تحقق پیدا نکرده مختل کند. اگر قرار باشد همین تصمیم ایشان در مورد تعطیلی بخش ویزای سفارت کانادا در تهران را ملاک تمایز مدیریت درست از سومدیریت قرار دهیم خود به قدر کافی گویا خواهد بود.

هم در وبسایت سفارت و هم در نامه بخش رسانه‌ای این اداره به پرنیان، اشاره شده است که «این تصمیم از مدت‌ها قبل گرفته شده بوده است.» سوال اینجاست که چطور در چنین حالتی حداقل اطلاعات درباره مشکلاتی که این تصمیم پدید خواهد آورد گردآوری نشده است؟ چطور دفتر ویزای ورشو که وظیفه رسیدگی به پرونده‌های نیروی متخصص فدرال در مورد ایرانیان را بر عهده دارد بعد از اجرای این تصمیم یک ماه تمام نمی‌دانسته چگونه پاسپورت ایرانیان را برای درج ویزا دریافت کند؟ (تنها به این دلیل که سفارت لهستان در تهران به ایرانیان ویزا نمی‌داده که آنها برای دریافت ویزای کانادا به ورشو سفر کنند!) در این فاصله طولانی ادعایی، آیا نمی‌شد با تعدادی از اعضا بانفوذ و معتبر جامعه ایرانی (حتی از میان طرف‌داران حزب محافظه‌کار) مشورت کرد؟ آیا این افراد و انجمن‌ها فقط در زمان انتخابات و گرفتن عکس‌های یادگاری برای آقای کنی اعتبار و رسمیت دارند و در بقیه ایام مزاحم «مدیریت» صحیح هستند؟ اصولا در حالی که هنوز لایحه بودجه به رای گذاشته نشده بوده چه اصراری بر اجرای سریع این تصمیم بوده است؟ آیا نمی‌شد این تصمیم به تدریج اجرایی شود؟ یعنی برای درخواست‌های تا قبل از ماه می، بخش ویزای سفارت کانادا در تهران به فعالیت خود ادامه می‌داد و فقط درخواست‌های جدید به آنکارا ارسال می‌شد؛ تا هم در آستانه فصل تابستان، روند صدور ویزا متوقف نشود و افرادی که مدت‌هاست منتظر مانده‌اند دچار بلاتکلیفی نشوند و هم این فرصت در اختیار اداره مهاجرت باشد که مشکلات اجرایی انتقال درخواست‌های جدید به آنکارا را با صبر و حوصله و بدون ایجاد اخلال در کارها مرتفع سازد و… اینها و ده‌ها راه‌حل دیگر می‌توانست در این زمینه انتخاب شود اما مشکل اینجاست که همه اینها از ذهن بیمار و فاقد قدرت مدیریت ما ناشی می‌شوند؛ مدیریت درست همان کاری‌ست که آقای کنی و همکاران ایشان در ۵-۶ سال گذشته در اداره مهاجرت کانادا در حال انجام آن هستند و نتیجه‌اش توقف تقریبا تمامی برنامه‌های مهاجرتی اعم از نیروی متخصص، کارافرینی، سرمایه‌گذاری…، حذف غیراخلاقی پرونده‌های حدود ۲۸۰ هزار متقاضی در نوبت، بلاتکلیفی سه‌ساله ۱۳۰ هزار متقاضی از فهرست اول مشاغل نیروی متخصص فدرال (MI۱) که وعده ۶ ماه دریافت کرده بودند، توقف برنامه اسپانسرشیپ والدین، آمار بسیار بالای مردودی در تقاضاهای سوپرویزا به رغم تبلیغات فراوان و هزینه گزاف و… بوده است. آری! مدیریت یعنی هر آنچه ایشان می‌کند.

هم‌زبانی در فقدان هم‌دلی

سادات‌بانو از این آمار و ارقام و غوغاها چیزی سردرنمی‌آورد. او هر روز منتظر دریافت نامه‌ای‌ست که به او اجازه دهد دوران بسیار دشوار زایمان تنها دخترش را در کنار او باشد. دختری که هیچ‌کس را در کانادا ندارد. این دردی‌ست که مدیران مجرد اداره مهاجرت یا آنها که همه اقوام‌شان در کنار آنها زندگی می‌کنند قادر به درکش نیستند و به همین دلیل پاسخ‌های کلیشه‌ای و منولوگ‌شان فاقد هر نوع حس انسان‌دوستانه‌‌ای است که آرامشی در دل سادات‌بانوها پدید آورد حتی اگر از دهان سخن‌گوی فارسی‌زبان اداره مهاجرت شنیده شود. سادات‌بانو به هم‌زبانی نیاز ندارد، او به هم‌دلی نیاز دارد.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar