مجید بسطامی
دوستی پرسشی مطرح کردهاند که به دلیل عمومیت داشتن، بد نیست با همه مخاطبان سایت در میان گذاشته شود. ایشان میفرمایند: «سوالی در ذهن من و اطرافیانم است که تا کنون به جواب شفافی برای آن نرسیدهایم و آن اینکه افرادی که میخواهند برای کار و تحصیل در کبک بمانند کدام زبان را باید بیشتر بدانند، فرانسه یا انگلیسی؟»
مطالب مرتبط اینجا می آیند.
پیشتر، خانم تهرانی در مطلبی به موضوع تحصیل به فرانسه یا انگلیسی به تفصیل اشاره کردهاند. البته تمرکز ایشان در مقاله، بر روی موضوع ادامه تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتراست. در این مطلب هم با تفصیل بیشتری اهمیت زبان فرانسه در کبک را تشریح کردهاند. اجمال بحثاشان این است که گریزی از فراگرفتن هر دو نیست حالا یکی را با تفصیل بیشتر و دیگری کمتر، کدامیک بیشتر؟ این سوال دوستمان است.
من ترجیح میدهم که پاسخ به پرسش دوستمان را به سوال مهمتری برگردانم و بعد از پاسخ به این سوال دوباره به این بحث بازگردم. آن سوال مهمتر این است: «آیا برای اقامت طولانی در کانادا، کبک انتخاب خوبی است؟»
دقت کنید که در اینجا در مورد اقامت طولانی بحث میکنیم نه اقامت کوتاه (معمولا ۲ تا ۳ سال و کمتر از ۵ سال) و نه درخواست مهاجرت به کبک که موضوعات متفاوتی هستند. البته کسانی که برای مهاجرت از طریق کبک اقدام میکنند در واقع، باید به دولت این استان نشان دهند که این انتخاب به دلیل علاقه به زندگی در این استان بوده است. اما به هر حال هر مهاجر به کبک، نظیر هر فرد ساکن در هر جای دیگر کانادا این حق را دارد که استان محل زندگی خود را برای یافتن فرصتهای بهتر شغلی-تحصیلی و زندگی راحتتر ترک کند و کبک از این نظر مستثنا نیست. پس صرفنظر از همه اینها، و حتی با پذیرش اینکه فردی پیشتر کبک را برای اقامت طولانی انتخاب کرده باشد، این فرض منطقی است که از خود بپرسد: چرا کبک؟ و چرا نه جای دیگری در کانادا؟ معتقدم در پاسخ به این پرسش به مواردی برخورد میکنیم که پاسخ به پرسش دوستمان هم در آن مستتر است و عمق بیشتری به بحث میدهد.
قبل از اینکه وارد اصل قصه شوییم باید دو نکته را متذکر شوم. اول اینکه وضعیت هیچ دو مهاجری شبیه هم نیست و انتخابها در هر زمینهای به عدد انتخابگران میتواند به دلایل و علل مختلفی بازگردد و لاجرم متفاوت باشد. اگر من این دوستمان را دقیقتر میشناختم و با روحیات، تجارب و تحصیلاتش بیشتر آشنا بودم مسیر پاسخگوییام تفاوت میکرد چون در ادامه خواهید دید که پارامترهایی که کبک را از بقیه کانادا متمایز میکند بسیار متنوع است و خیلی از آنها به وضعیت خود فرد بازمیگردد. مثلا خانم کیا، در قالب مجموعه خاطراتش به عنوان یک تازهوارد، دلایل خود را برای انتخاب مونترال برای زندگی فهرست میکند و میبینید که دلایل کاملا شخصی در میان آنها کم نیست.
نکته دوم اینکه اینها پاسخهای نگارنده این نوشتار به این پرسش است؛ کسی که هر چند مونترال را زیاد دیده، درباره آن زیاد خوانده، اطلاعات پایهای و آماری زیادی درباره آن دارد و با دوستان ساکن آنجا (چه دائم و چه موقت) مراودات فراوان داشته و دارد و بارها درباره اینکه آیا به کبک نقل مکان کند یا نه با خودش چالش داشته اما به هر حال یک غیرکبکی محسوب میشود و از همین زاویه به موضوع نگاه میکند. چنین فردی قاعدتا با کسانی که سالها ساکن این استان بودهاند (مثلا اعضا دفتر مرکزی کنپارس در کانادا) تفاوت سلیقه و دیدگاه دارد.
با ذکر این توضیحات مقدماتی اما ضروری میرسیم به سوال اصلی. «آیا کبک میتواند اقامتگاه دائمی مهاجران باشد؟» بستگی دارد!
اول ببینیم کبک چه مزایایی نسبت به بقیه مناطق کانادا دارد. در این مقاله به تفصیل به اینکه چرا مونترال (مهمترین شهر استان کبک و یکی از چهار شهر مهم کانادا شامل تورنتو، مونترال، ونکوور و اتاوا) مکان مناسبی برای ورود تازهواردان است پرداخته شده است. به طور خیلی اجمالی میتوان این محسنات را بازشمرد:
- هزینه پایینتر زندگی نسبت به سایر کلانشهرهای کانادا،
- سیستمها و خدماتی که برای اقشار کمدرآمد یا با درآمد متوسط ارزش بیشتری دارد مثلا سیستم حمل و نقل عمومی بسیار خوب و ارزان، دریافت کمک هزینه برای شرکت در کلاسهای زبان…
- برنامههای متعدد دولتی در حمایت از اقشار کمدرآمد و مهاجران،
- امکان فراگیری راحتتر دو زبان رسمی کانادا،
- تحصیلات تکمیلی ارزانتر (که البته اخیراً با افزایش شهریهها از وزن آن کاسته شد) و حضور تعدادی از بهترین دانشگاههای کانادا در این استان،
- تنوع برنامههای فرهنگی و تفریحی رایگان یا ارزانقیمت به دلیل پیشینه فرهنگی بسیار قوی در این شهر (پایتخت فرهنگی کانادا) و…
مواردی هم هست که برای ایرانیان میتواند جذاب باشد مثلا:
- حضور یک کامیونیتی (جامعه) قوی ایرانی که در جهت حفظ فرهنگ و زبان فارسی تلاش میکند،
- شباهتهای بسیار زیاد شهرهای کبک و خصوصا مونترال به بافت شهری تهران به دلیل نزدیکی این بافت به اروپا (خصوصا فرانسه) برخلاف مثلا تورنتو که بیشتر شبیه الگوهای شهری امریکا است.
خوب! اگر قرار باشد از مشکلات یا دردسرهای زندگی در کبک و مونترال بگوییم به چه مواردی میتوان اشاره کرد:
اول، نیاز به فراگیری زبان فرانسه. این جمله به نظر ساده و از فرط تکرار بدیهی به نظر میرسد اما واقعیت این است که معنای آن بسیار عمیق است. نیاز به دانستن یا تسلط داشتن به فرانسه بسته به محل زندگی و شغل فرد متفاوت است. مثلا اگر شما بخواهید در قسمت غربی شهر مونترال زندگی کنید تقریبا بدون دانستن فرانسه همه کارهایتان زندگی روزمرهاتان راه میافتد کما اینکه همین الان مهاجران زیادی از جمله ایرانیان در حالیکه فرانسه نمیدانند یا خیلی کم میدانند سالهاست در این بخش سکونت دارند. اما این در صورتی است که فقط بخواهیم از زاویه خدمات گیرنده به موضوع نگاه کنیم. وقتی به عنوان خدمات دهنده یا شاغل به قضیه نگاه میکنیم ندانستن فرانسه (بهتر است بگوییم تسلط نداشتن به فرانسه) بسیاری از درها را به روی شما میبندد. تقریبا برای همه مشاغل دولتی چه مربوط به دولت کبک باشد و چه فدرال، دانستن فرانسه یک اصل است. در بسیاری از مشاغل خدماتی اگر به یک کامیونیتی خاص محدود نشود یا حالت بیزینس شخصی نداشته باشد (که انتخاب مشتری با صاحب بیزینس است) در فقدان تسلط نسبی به فرانسه، اصلا امکان کاریابی فراهم نیست.
البته بسته به اینکه شما در کجای کبک زندگی کنید (مثلا در مونترال یا خارج از آن) از شدت اهمیت فرانسه کاسته یا بر آن افزوده خواهد شد و در کنارش، دانستن انگلیسی اهمیت پیدا میکند اما هر چقدر شما فرانسه کمتر بدانید در واقع درهای بیشتری را به روی خود خواهید بست و فرصتهای شغلی بیشتری را از دست خواهید داد. اگر شما فرانسه را خوب ندانید در خارج از مونترال تقریبا شانسی برای کاریابی مناسب ندارید و واضح است که همین نکته چقدر مهم است.
این نکته، در آموزش فرزندانتان هم با شماست. یعنی چون سیستم آموزش کبک برای اجبار بچههای ساکن استان به فراگیری فرانسه، مرتبا سختگیرتر میشود باید فرض را بر این بگذارید که قرار است تحصیلات اصلی فرزندان شما به زبان فرانسه باشد که معنای آن احتمالا ناتوانی شما در کنترل و یاری آنها در تکالیف مدرسه (با فرض تسلط نداشتن به فرانسه) و شاید نیاز به تلاش بیشتر آنها برای فراگیری بهتر انگلیسی است. بدیهی است که اگر ساکن بخش غربی مونترال باشید این دردسرها کمتر است اما بین استفاده از زبان انگلیسی با آموزش به زبان انگلیسی (خصوصا در دوران دبیرستان) اختلاف است و با اولی نمیتوان کاستیهای دومی را جبران کرد. در عین حال، همین دردسرها در آینده میتواند برای فرزندان شما فرصتهای بیشتری فراهم آورد که در مقاله بعدی به آن میپردازیم.
معضل نیاز به زبان فرانسه وقتی جدیتر میشود که شما بخواهید در کبک برای انجام کاری مجوز بگیرید. نظیر همه جای کانادا، تعداد این گونه مشاغل کم نیست. در برخی از آنها اساسا داشتن مجوز شرط انجام کار است و در برخی دیگر شرط نیست و فرد میتواند در آن حوزهها کار کند اما داشتن مجوز به فرد امکان انجام فعالیتهای قانونی، امضا مدارک و رسمیت یافتن کار و پیشه را میدهد. همه این آزمونها در کبک به فرانسه هستند و ندانستن فرانسه به معنای ناتوانی در دریافت مجوز است. به علاوه برای گرفتن برخی از این مجوزها، نمره آزمون زبان فرانسه هم شرط است و صرف اینکه خود را برای آزمون دریافت مجوز آماده کنید کفایت نمیکند.
علاوه بر این، در همین قصه دریافت مجوز یک تفاوت دیگر بین کبک با بقیه کانادا وجود دارد که تا حدودی متاثر از موضوع تاکید بر زبان فرانسه است. همانطور که میدانید نظام مدیریتی کانادا تفاوت بسیاری با ایران دارد. یکی از این تفاوتها اختیارات گسترده استانها در برخی امور نظیر اشتغال است. برای بعضی از مجوزهای تخصصی و شغلی، نهادهای ملی در کانادا وجود دارد که افراد با شرکت در آزمونهای آنها و دریافت مجوز عمومی این امکان را مییابند که در سرتاسر کانادا واجد شرایط حداقلی شناخته شده و امکان ورود به برنامه خاص آن استان را پیدا کنند. همچنین در مواردی که برنامه ملی وجود نداشته باشد، معمولا وقتی فردی در یک استان واجد شرایط شناخته شود و سطحی از کار و تجربه را بر اساس مجوز دریافتی پشت سر بگذارد، برای دریافت مجوز سایر استانها نیاز به طی همه مسیرها را ندارد و بیشتر باید امور اداری و به قول کاناداییها paperwork انجام دهد. تنها استانی که از این نظر مجزا است، استان کبک است که نه تنها کار و فعالیت در یک استان دیگر لزوما به دریافت مجوز در این استان منجر نمیشود، بلکه حتی داشتن مجوزهای ملی هم لزوما رافع موانع استانی نیست و افراد باید مسیرهای دریافت مجوز را که معمولا به گونهای طراحی شدهاند که آشنایی با زبان فرانسه و میراث کبکی! در آنها اهمیت دارد طی کنند. به عبارت دیگر، اینکه شما در جاهای دیگری از کانادا فرد متخصص و متبحری هستید لزوما به این منجر نمیشود که در کبک تحویل گرفته شوید. البته عکس این موضوع حکایت متفاوتی دارد. یعنی اگر شما در کبک، مجوز شغلی بگیرید و در کاری صاحب عنوان رسمی و تجربه شویید معمولا از نظر نهادهای ملی یا استانهای دیگر مورد پذیرش قرار میگیرید و لزومی به طی کردن همه مسیر نیستید مگر اینکه شرط خاصی مثلا شرط دانستن حداقلهایی از زبان انگلیسی در دریافت مجوز اهمیت داشته باشد که فرد میتواند فقط روی شرکت در یک آزمون استاندارد زبان متمرکز شود. به عبارت دیگر، آغوش بقیه کانادا به روی متخصصین کبکی باز است و آنها را بخشی از کشور کانادا میداند اما آغوش دولت کبک به سوی متخصصین سایر نقاط کانادا بسته است و آنها را غیره و دیگری میداند. بدیهی است که چنین موردی انتقال متخصصان نقاط دیگر را به کبک بعد از اقامتی طولانی در کانادا دشوار میکند اما در انتقال از کبک به سایر نقاط کانادا خلل بزرگی ایجاد نمیکند و همین موضوع تبعات و نتایجی در میزان و کیفیت نقل و انتقالات انسانی استان دارد که در آینده با تفصیل بیشتری به آن خواهیم پرداخت.
در مقاله بعدی به موارد دیگری از جمله متوسط درآمد، کیفیت زندگی، نرخ اشتغال و مالیاتها پرداخته و نهایتا جواب دو سوال اصلی بحث ارائه خواهد شد:
آیا کبک مکان مناسبی برای یک اقامت طولانی در کانادا است؟
اگر قصد اقامت در کبک را داریم، بیشتر روی فراگیری انگلیسی متمرکز شوییم یا فرانسه؟
ثبت دیدگاه