مجید بسطامی
«آیا من در کانادا موفق خواهم شد؟» این پرسشی است که تقریباً از تمامی کسانی که از من مشاورهای در زمینه کانادا خواستهاند، چه به صورت رسمی و در قالب فعالیتهای پژوهشی کنپارس و چه دوستانه، در ابتدا، میانه یا پایان مکالمه شنیدهام. و چرا چنین نباشد؟ آنها برای این به اجرای تصمیمی چنین مهم در زندگی، یعنی مهاجرت، مصمم شدهاند که امید دارند در مکان جدید موفقتر و خوشبختتر خواهند بود. پرسش آنها (و احتمالاً شما) واضح، صریح و سرراست است اما پاسخ آن چنین نیست.
من در اینجا تلاش میکنم تا بگویم اگر در کانادا چگونه باشیم و چگونه رفتار کنیم به احتمال زیاد موفق خواهیم بود. خارج از این، توضیح و تصریحی از سوی من ممکن نیست چون نه رمال و پیشگو هستم و نه با عوالم غیبی ارتباطی دارم که بتوانم از طالع افراد خبر دهم.
فرضهای پیشینی
ابتدا یادآوری کنم که من در اینجا بر روی دو پارامتر خیلی مهم تاکید نمیکنم: زبان و مهارتهای شغلی. این دو مورد را به کرات در سایر مطالب این سایت، کارگاههای آموزشی و کاریابی کنپارس و جلسات مشاوره، نگارنده و سایر دوستان کنپارس با آب و تاب فراوان توضیح و تفصیل دادهایم پس فرض بر این است که شما کاملاً به اهمیت آنها واقف شده و ایمان آوردهاید. البته میدانم که بسیاری از شما هنوز ایمان نیاوردهاید! بسیاری میپندارید نمره ۵ یا ۶ آزمون ILETS (البته اگر به چنین سطحی رسیده باشید) به معنای حل همه مشکلات شما در محیط کار و جامعه است؛ میپندارید اگر پسرعمه یا دایی جان یا دوست زمان تحصیل ساکن کانادا به شما گفته «زبان را باید در محیط یاد گرفت» و یا «درباره اهمیت زبان بزرگنمایی میشود» – و در این میان اصلاً به مسیر طولانی و پیچیده شما در جاده موفقیت در کانادا وقوف نداشته باشد -همه حقیقت را به شما گفته و دیگران همگی خطا میکنند و یاوه میبافند. بگذریم!
رمز موفقیت در کانادا چیست؟
برای آنکه در کانادا موفق باشید باید خیلی کارها انجام دهید و خیلی از عادات و رفتارها را هم کنار بگذارید اما در صدر همه نکات موردی است که شاهبیت و شاهکلید محسوب میشود و بدون رعایت و توجه به آن، بقیه تلاشها محکوم به شکست هستند. آن نکته صبوری است. پیشنهاد میکنم این بیت را آنقدر زیر لب زمزمه کنید که در مخفیترین زوایای روح و ذهنتان هم رسوخ کند.
بمو گفتی صبوری کن، صبوری صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
این خاک (بر سر شدن) خاک خوبیست. کما اینکه بابا طاهر هم این را از سر کرشمه و ناز گفته، نه اینکه واقعاً ناراحت باشد.
چرا صبوری کلید و رمز موفقیت من و شمای مهاجر است؟
چون اولاً این رمز موفقیت همه است. مهاجر و غیرمهاجر ندارد. زندگینامه ۱۰۰۰ چهره موفق تاریخ بشر را بخوانید و ببینید کدامیک عجول بودهاند یا از صبر نکردن به چیزی رسیدهاند. جای دور نروید. زندگینامه همین آقای بیل گیتس که اسمش بیش از یک دهه است از صدر جدول ثروتمندان عالم پایین نمیآید را در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی جستجو کنید تا به کیمیای صبر پی ببرید.
ثانیاً مهاجرین که نه شبکه ارتباطی قوی دارند، نه با فرهنگ کشور جدید آشنایی زیادی دارند و نه مسیرهای درست حرکت را به خوبی میشناسند باید بیش از دیگران در انتخاب هر چیز، پیمودن هر مسیر و از همه مهمتر مواجهه با موانع، صبور باشند. اگر یک بزرگ شده کانادایی (حتی نسل دوم مهاجرین) این شانس را داشته که در طول زندگی عادی و بطور طبیعی همه اطلاعات را کسب کند، ابزارها و مسیرها را شناسایی کند و ارتباطات موثر شغلی و اجتماعی برقرار سازد و در این راه طولانی صدها بار آزمون و خطا کند (همانطور که ما هم در کشور مادر چنین کردهایم)، شمای مهاجر باید این کار را با صبر و حوصله و دقت و با نیت اینکه هر کارتان تکرارناشدنی است انجام دهید چون فرصت ندارید که چرخها را دوباره اختراع کنید آنهم چرخهای پنچر را!
در واقع، در اینجا با یک موقعیت متناقضنما (پارادوکسیکال) روبرو هستیم؛ از یک سو چون سنی از ما گذشته و زمان زیادی تا رسیدن به سنین کهنسالگی و بازنشستگی نداریم میخواهیم همه چیز را سریعتر انجام دهیم و از راههای میانبر برویم و از سوی دیگر چون با این محیط جدید آشنا نیستیم و احتمال خطا برایمان بالاست و یا بسیاری از آن راههای سریعتر و میانبر در واقع برای ما بیراهه است باید با کندی و آرامش تصمیم بگیریم و حرکت کنیم. راهحل مواجهه با این تناقض چیست؟ به آن خواهیم رسید اما عجالتاً بدانیم که راه ما از گذرگاه تعجیل نمیگذرد. لذا صبر و شکیبایی در هر مسیر و مرحله چراغ راه است.
ثالثاً – و این دلیل سوم از هر دو مورد قبلی برای ما مهمتر است- ما ایرانیان به طور ویژه به صبر و شکیبایی نیازمندیم چون روحاً و فکراً با سطحی از شتابزدگی بیمارگونه در تمامی وجوه زندگیمان روبرو هستیم که ما را از درون تخریب کرده و دستیابی به اهداف اصلی زندگی را دست نیافتنی ساخته است.
این روحیه «بدو! بدو! و به هیچ چیز و هیچ کس اهمیت نده» کم کم به هویت جمعی ما تبدیل شده و ما میتوانیم نتایج آن را در بسیاری از حرکتهای جامعه ببینیم. همین تعجیل و شتابزدگی عامل اصلی بسیاری از تاخیرها و به مقصد نرسیدنهای ماست. خواه در قالب رانندگی فردی که نتیجهاش بالاترین آمار حوادث منجر به فوت جادهای است. و خواه به شکل زمان و دقت اختصاص یافته برای طراحی و مطالعه بر روی یک سد مهم که در همه جای جهان کاری چندین ساله است و در ایران بیاهمیتترین و سریعترین بخش کار و نهایتاً میبینیم ساخت و اجرای آن سد به دلیل دهها مشکلی که در زمان اجرا بروز میکند و همگی در زمان طراحی و مطالعه قابل بررسی بوده سالها طول میکشد و چه بسا هیچگاه به پایان نمیرسد.
در ایران این موهبت وجود دارد که ما بروز چنین ایراداتی را به گذشتگان، مدیران سابق یا دولتمردان فعلی حواله دهیم اما فرصت مهاجرت این امکان را برای ما فراهم میآورد تا با مقایسه عادات و روحیات جامعه ایرانی و تک تک اعضاء آن با سایر جوامع (که در کانادا هم بسیار متعدد و متکثر هستند) عواقب و عوارض این عادت جمعی را ببینیم.
رابعاً، در کانادا خواهید دید که عجول بودن و فقدان شکیبایی مانع از پیشرفت شما در کار میشود چرا که نهادهای مختلف جامعه دربرابر چنین رفتاری مقاومت میکنند. آنها چگونه توانستهاند بین سرعت عمل و اجرای صبورانه و توام با دقت و آرامش مسئولیتها جمع ببندند و هیچکدام را فدای دیگری نسازند؟ این نکتهای است که در آینده به آن میپردازیم.
وقتی از صبوری میگوییم منظورمان در یک کار و دو کار مهم زندگی نیست. ما باید فعالیت صبورانه را به عادتی روزانه و جاری در تمام امور زندگی تسری دهیم و نتیجهاش را در تمامی ابعاد مختلف آن ببینیم به طوریکه هر کس پس از چند سال ما را ببینید این دگرگونی را بدون اینکه ما به آن اشاره کنیم کاملاً ادراک کند.
اگر به این کلید جادویی قلباً باور آوریم آماده میشویم تا با سایر نکات ضروری برای رسیدن به موفقیت آشنا شویم. توضیح در باره آنها میماند برای پستهای بعدی
ثبت دیدگاه