بخش اول این مصاحبه در اینجا منعکس شده بود. در این گفتگو یکی از سرشناسترین وکلا و فعالین سیاسی-اجتماعی کبک نظرش را درباره تحریمهای کانادا علیه ایرانیان و بسته شدن سفارتخانههای دو کشور بیان کرده است.
متن کامل و یکپارچه این گفتگو را در این صفحه از وبسایت پرنیان ببینید.
- هنگام طرح موضوع تحریمها از سوی دولت کانادا، در مورد حقوق افرادی که میخواهند به کانادا مهاجرت کنند نگرانیهایی وجود داشت. این افراد بر اساس قوانین خود کانادا باید اموال خود را منتقل کنند؛ حال آنکه بر اساس مقررات تحریم، امکان ارایه هر گونه خدمات مالی به آنها منتفی بود. در آن زمان پاسخ این بود که این موارد به صورت موردی از سوی وزیر امور خارجه بررسی میشود و وی برای آنها مجوز صادر میکند. اما آقای وزیر از تابستان ۲۰۱۲ به بعد هیچ درخواستی را پاسخ نداده است. من شخصا بیش از ۲۰ درخواست را از اکتبر ۲۰۱۲ برای ایشان فرستادهام که هیچیک پاسخی دریافت نکرده است. فکر میکنید این روش آقای وزیر خارجه و دولت کانادا مشروع است؟
- هنگامی که شما یک پروسهای را ایجاد میکنید که نتیجهگیری از آن محتمل است و به خصوص زمانی که منوط به صدور اجازه از یک وزارتخانه خاص است، نباید احتمال نتیجهگیری از آن صفر باشد. این اصلا منطقی نیست. من تصور میکنم هنگامی که قانون تصمیم میگیرد مواردی را استثنا کند باید بتوان تحت شرایط قانونی به این موارد دست یافت. این روشی است که شما باید در نظر بگیرید. شما میتوانید بگویید که ایران برخی قوانین اساسی را نادیده میگیرد و زیر پا میگذارد و میتوانید علیه آن اقدام کنید. اما در جایی که اشخاص عادی دارند آسیب میبینند باید راهحل اساسی ارائه دهید؛ مثلا با گذاشتن این موارد در یک چهارچوب خاص. سپس باید دستیابی به آن را ممکن سازید. به نظر من در این خصوص یک نفر باید پروندهاش را به دادگاه ببرد. به عقیده من وقتی که شما یک فرایندی را تعریف میکنید، صفر نمیتواند عدد قابل قبولی برای خروجی آن باشد. احتمالا در این مورد قانون نادیده گرفته شده است. من فکر میکنم باید یک نفر پرونده خود را به دادگاه فدرال بکشاند. پیش آوردن یک فرایند قانونی و به نتیجه نرسیدن حتی یک مورد، دال بر این است که این تصمیم نمیتواند تصمیمگیری منطقی بوده باشد. ممکن است که دولت کانادا بدون آنکه به مردم بیگناه آسیبی برسد راهی را برای برآوردن تمایلات خود برای تنبیه دولت ایران – برای اتفاقی که در مورد شهروند کشته شدهاش در زندان ایران روی داد- یافته باشد. اما اگر هیچ راهی پیدا نشود این تصمیم نمیتواند منطقی بوده باشد.
- من شخصا اعتقاد دارم که دولت کانادا با عدم پاسخگویی به این درخواستها نوعی تبعیض سیستماتیک را علیه ایرانیان اعمال میکند؛ چرا که در نهایت آنها را از امکان مهاجرت به کانادا به طور غیرعادلانهای محروم کرده است.
- بله، این چیزی است که شما میتوانید آن را یک تصمیم غیرمنطقی بنامید و به نظر من خود به وجود آوردن سیستم صدور مجوز بدین معناست که قاعدتا باید مواردی باشند که بتوانند مجوز بگیرند. میخواهم مثالی بزنم. دادگاه عالی کانادا اعلام کرد که کسانی که برای مصارف پزشکی به ماده مخدر ماریجوانا نیاز دارند در صورت صدور مجوز میتوانند آن را دریافت کنند. اما اگر هیچ مجوزی در این رابطه صادر نشود، شخصی میتواند به دادگاه برود و شکایت خود را مبنی بر اینکه آنها به رای دادگاه عمل نمیکنند تحویل دادگاه دهد. رای دادگاه به این معنا بوده که برخی از مردم اجازه دریافت ماده مخدر را خواهند داشت. آنها میتوانند سختگیری بیشتری اعمال کنند و انجام آزمایشهای پزشکی را برای آن ضروری اعلام کنند، اما باید حداقل برای تعداد معدودی افراد واجد شرایط، مجوز صادر کنند. اکنون شما به من میگویید که تا آنجایی که شما میدانید هیچ مجوزی صادر نشده است. یکبار دیگر هم آن را بررسی کنید. اگر بخواهید پروندهای بر اساس موارد رد شده باز کنید به نظر من باید مستندات، قوی و محکم باشد.
- برای این تقاضاها حتی نتیجه و رای منفی هم صادر نشده است.
- و پاسخ نگرفتهاید. بله؛ شما در زمان لازم میتوانید این اسامی را پیش بکشید. من خودم پروندههای مهاجرتی داشتهام که بنا به دلایل متفاوتی معلق ماندهاند. هنگامی که مردم مثلا برای ۴ تا ۵ سال پاسخی دریافت نکرده باشند، دادگاه یک مهلت ۳ ماهه برای پاسخگویی به آنها مشخص میکند.
- در موارد دیگر، آنها برخی مسائل مالی و اقتصادی را بهوجود آوردهاند ؛ به عنوان مثال یک موسسه مالی مانند TD در اقدامی شروع به بستن حسابهای برخی ایرانیان کرد.
- بله. من به تمامی موارد فکر میکنم. در برخی موارد آنها حتی کارتهای اعتباری مردم را از آنها گرفتهاند و برای موارد کوچک آنها را محکوم کردهاند. به نظر من یکی از دلهرهآورترین جنبههای زندگی ما این است که افرادی بتوانند زندگی شما را مختل کنند؛ به وسیله مختل کردن کامپیوتر شما، یا با مختل کردن اعتبار شما و امثال آن. آنها باید خیلی مراقب باشند. این اقدامات نمیتواند بدون نظارت قضایی انجام شود. از نظر من باید قوانینی تصویب شوند که فعالیتهای تبعیضآمیز بانکها را درخصوص مختل کردن یا بستن حساب مشتریان صرفا به دلایل قومیتی و یا ملیتی خاص، محدود کند. به نظر من بستن حسابها و توقیف فعالیتهای مالی مردم به دلایلی مثل نوع ملیت، داشتن سوابق قضایی، نژاد، رنگ پوست و غیره عمل خطرناکی است و بانکها نباید تا این حد آزادی عمل داشته باشند.
- آنها حتی دلیل این کار خود را ذکر نمیکنند…
- در جریان هستم. اما این موارد تنها برای ایرانیها به وجود نیامده. مواردی از قبل در مورد فلسطینیها هم وجود داشته است. من خودم موارد مربوط به سوابق جنایی را دیدهام. من دیدهام که عدهای را از گرفتن حق بیمه محروم کرده و آنها را محکوم کردهاند. به نظر من مشاغل و شرکتهای خصوصی باید محدودیتهایی در استفاده از آزادی تجارت و دستچین کردن و اعمال سلایق و نظرات شخصی برای مردم داشته باشند. من از بانک TD و یا هیچ موسسه خاص دیگری نام نمیبرم و به نظر من بانکها و موسسات بیمهای که به دلایل تبعیضآمیز از پاسخگویی به مشتری طفره میروند، باید تحت نظارت قانون قرار بگیرند. اما باید خاطر نشان کنم که این تنها مشکل ایرانیان نیست. مشکل این است که در جامعه ما هنگامی که آنها تصمیم به خارج کردن یک شخص از اقتصاد عمومی بگیرند، در واقعیت امر او را کاملا رها کرده و نابود کردهاند و آنها به همین دلیل باید بیش از این مراقب باشند.
- اگر نکتهای هست که مایل هستید در پایان به آن بپردازید بفرمایید.
- من باز خاطر نشان میکنم که به عقیده من این موضوع تنها مساله ایرانیها نیست. به نظر من دولت فدرال کنونی در مورد سیاستهای خارجی مواضع سختی را درپیش گرفته که شباهتی با کانادای شناختهشده پیشین ندارد. با احترام به فلسطین، اسرائیل، ایران و اوکراین، آنها اقدامات و عکسالعملهای تاسفبار مشابهی را در برابر هر شخصی که مانند آنها فکر نمیکند نشان دادهاند. به عقیده من این خطرناک است. به نظر من کانادا باید کشوری باشد که مردم را دور هم گرد میآورد، که به مذاکرات صلح کمک میکند، که روابط را تا آنجا که ممکن است حفظ میکند، حتی نسبت به کسانی که نظرات آنها را کاملا تایید نمیکند. به نظر من ما باید روابط سیاسی خود را به منظور کمک به اشخاص در هر دو سوی رابطه حفظ کنیم و بتوانیم کانالهای ارتباطی را برقرار نگهداریم. به نظر من طفره رفتن از حل مشکلات مردم – که بازهم تاکید میکنم که تنها مشکل در ارتباط با ایرانیان نیست – صرفا یکی از انتخابهای این دولت افراطی است. این اصلا درست نیست. این اشتباه است. ما باید به دورهای برگردیم که یادآور کانادای دوران پیرسون و ترودو باشد و نه صرفا کانادای امروز، دوره استفان هارپر.
این گفتگو در این صفحات از نشریه شماره ۲۱ پرنیان کانادا منعکس شده است.
ثبت دیدگاه