فرنچایزها یکی از جذابترین فرصتهای سرمایهگذاری و راهاندازی کسب و کار برای ساکنان نقاط مختلف جهان و بهویژه در امریکای شمالی محسوب میشوند و مرتبا در حال افزایش هستند. اگرچه این سبک از بیزینس تنوع بسیار زیادی دارد و شاید بتوان ادعا کرد امروزه در همه زمینهها میتوان حداقل ۱-۲ مورد از آنها را نشان دهد اما کماکان مشهورترین فرنچایزها در حوزه رستورانداری و بهویژه فست-فودها فعال هستند. کیست که امروزه اسم مکدانلدز (یا به تلفظ ما ایرانیان، مکدونالد) به گوشش نخورده باشد حتی اگر در باره ماهیت این بیزینس چیزی نداند. علاوه بر شهروندان عادی کشورهایی که در آنها فرنچایزها رونق دارند، این نوع کسب و کار همچنین برای مهاجران تازهوارد هم جذابیت زیادی دارد چون آنها را از بسیاری از دغدغههای مدیریت بیزینس خلاص میکند. اما این فقط یک روی سکه است. در سوی دیگر، ما بیزینسهای در حال موت، شکست خورده و ورشکسته را داریم که تلهای برای به یغما بردن یا بر باد دادن سرمایه افراد ناآشنا به بازار هستند و متاسفانه تازهواردان طعمههای خوبی برای چنین مواردی به شمار میآیند. در این گفتگو که با مالک چهار رستوران فرنچایز (سه مورد از آنها از نوع رستوران فست فود Subway) انجام شده، با تجربیات کسی که ۱۰ سال است در این حوزه فعالیت میکند آشنا میشویم. برای روانتر شدن بحث، پرسشها حذف شدهاند. لازم به یادآوری است که تکرار نام یک فرنچایز در این گفتگو به معنای تایید تا تبلیغ آن نیست و همانطور که در میانه بحث گفته میشود برای هر بیزینسی باید با چشمان باز تحقیق کرد.
آشنایی
من بیش از ده سال پیش به کانادا مهاجرت کردم. در آن زمان به دلیل مشکلات اشتغال مهندسان برای گذران زندگی در یک رستوران Subway متعلق به رفقیم مشغول بکار شدم و بعد از مدتی فکر کردم که کار خوبی است و چون نمیخواستم از صفر کار مهندسی را شروع کنم و هیمشه هم نگران باشم که کی از کار بیرونم میکنند و دیدم که این کاری است که میشود با یک سرمایه اندک راهاندازی کرد-البته آن زمان سرمایه اندک میخواست –بعد از دو سال کسب تجربه، موقعیتی پیش آمد که بتوانم خودم یک رستوران بخرم و این کار را کردم.
در شروع آن کار برخلاف خیلیها احساس ناخوشایندی نداشتم. معمولا هر چه در ایران بار آدم سنگینتر باشد، تغییر شغل و اشتغال در چنین کارهایی دشوارتر میشود اما من چون در ایران یک برنامهنویس معمولی بخش کامپیوتر بودم، تازه ازدواج کرده بودم، حقوق نسبتا خوبی میگرفتم اما با سیستمی که کار میکردم میدانستم که خیلی بالا نخواهم رفت چون نه اهل بدهبستان بودم و نه پارتی داشتم و میدانستم تا آخر عمر همینی خواهم بود که هستم و متاسفانه یا خوشبختانه کاری که میکردم هم به شکلی نبود که بشود از قبلش به یک پولهای آنچنانی رسید؛ در یک کلام، چون همه اینها را دیده بودم و تصمیم به مهاجرت گرفته بودم و علاقهای به زندگی در ایران نداشتم خیلی به این فکر نمیکردم که من در آنجا چه بودهام و اینجا چه هستم. بنابر این من نه به این موضوع فکر میکردم و نه ناراحتی داشتم و آن را به عنوان یک دوره گذار میدیدم اما میدانم برای خیلیها چندان آسان نیست کما اینکه چند نفری بعدها پیش خود من آمدند تا آن را تجربه کنند اما بعد از چند روز ول کردند و دوام نیاوردند.
الان ۴ تا فرنچایز دارم که البته کارهای فروش و انتقال یکی از آنها نهایی شده و بهزودی تعداد آنها سه تا میشود. هر سه رستوران باقیمانده Subway هستند اما در نقاط مختلف شهر تورنتو. از زمانیکه اولی را خریدم تقریبا در هر دو سال یک رستوران جدید باز کردهام. تجربه به من میگوید اینجا تقریبا کار نشدنی وجود ندارد ولو اینکه همه فرمولها بگوید که نمیشود. زمانی که من شروع کردم راحتتر بود؛ من همه هزینه مغازه اول را بدون پول پیش و با قسط بانکی خریدم. الان حداقل در مورد سابوی نمیشود و این کار خیلی سخت شده اما مهم است که چقدر به خودت ایمان داشته باشی و چقدر همت کنی. اگر تلاش کنی به شکلی جور میشود.
چرا این فرنچایز؟ چرا اصلا فرنچایز؟
در انتخب اول من به این فکر نکردم که فرنچایز بهتر است یا راهاندازی یک بیزینس شخصی مستقل. در کل به پیشزمینه آدم بستگی دارد. اگر در ایران سابقه کار آزاد داشته باشی قاعدتا در اینجا هم میتوانی برای خودت یک کار راهاندازی کنی اما اگر مثل من بزرگترین بیزینسی که در ایران کردهای دستفروشی دوران پیشاهنگی بوده در اینجا بهتر است کاری را شروع کنی که کسی باشد تا دستت را بگیرد و پا به پا ببرتت جلو. که همان فرنچایز است. به اضافه اینکه شم این کار را داشته باشی یعنی در ایران هم در خودت این را میدیدی که میتوانی یک بیزینس را خودت اداره کنی. من فکر میکنم برای کسانی که در ایران تجربه کار شخصی نداشتهاند که اکثر کسانیکه به عنوان نیروی متخصص اینجا میآیند چنین هستند، به اضافه اینکه هیچ شناختی از قوانین و مقررات اینجا اعم از مالی و مالیاتی ندارند و نوع تبلیغات و مسائلی از این دست را نمیدانند بهتر است که با فرنچایز شروع کنند. البته با تجربه خود من صرف فرنچایزی بودن کفایت نمیکند چون الان فرنچایزهایی هستند که صد رحمت به اینکه خودت تنها کار کنی چون وقتی خودت کار میکنی حداقل پول خودت است و خودت میدانی که چکار کنی اما وقتی فرنچایزی میشی یک کمپانی چیزهایی را برایت اداره میکند و اگر آن کمپانی کارش را درست بلد نباشد یا بیعرضه باشد یا اصلا سواستفادهچی باشد، مشکلات تو را بیشتر میکند پس اگر سراغ فرنچایز میروی باید سراغ کسی بروی که کارش درست باشد.
مسیر خرید فرنچایز
مراحل خرید یک شعبه از فرنچایزی مثل سابوی با توجه به آنچه تجربه خودم بوده و البته بر اساس صحبتهای دیگران آبدیت شده به صورت اداری به این شکل است که قبل از هر کاری میروی روی وبسایت آن و یک فرم پرسشنامه را پر میکنی و میفرستی. اگر پذیرفته شوی به تو تلفن میزنند و یک وقت امتحان تعیین میکنند. البته در زمانی که داری فرم را پر میکنی چند تا شرط ازت میخواهند که مهمترینش این است که روزی که میروی امتحان بدهی باید یک حساب بانکی نشان بدهی که در ۶ ماه گذشته ۱۵۰ هزار دلار پول در حسابت داشتهای. نه پول را ازت میگیرند و نه کاری دارند بلکه میخواهند مطمئن شوند که چنین بنیه مالی داری و این پول را یک شبه از این و آن قرض نکردهای. البته این شرط مربوط به ناحیه «جنوب انتاریو» است؛ ناحیهای که از شمال به شهر بری Barrie، از شرق به پیکرین/آشاوا، از غرب به همیلتون و از جنوب به دریاچه انتاریو محدود میشود و شهر تورنتو و ناحیه تورنتوی بزرگ GTA هم در داخل ان قرار دارد [این ناحیه یکی از پرجمعیتترین مناطق مسکونی در کل کاناداست-پرنیان] بقیه نواحی ممکن است این شرط را نداشته باشند یا طور دیگری داشته باشند چنانچه همین شرط ۱۵۰ هزار دلار تا سال گذشته ۱۰۰ هزار دلار بود اما بعدا شد ۱۵۰ هزار دلار. هر چه متقاضی برای خرید فرنچایز بیشتر میشود شرایط دشوارتر میشود. با این شرط میروی برای امتحان و باید یک امتحان زبان و یک امتحان ریاضی بدهی. الان یک بار هم بیشتر این امتحان را نمیتوانی بدهی (زمان ما دو بار میشد امتحان داد)؛ اگر مردود شوی این فرصت را از دست دادهای. سطح هر دو امتحان در حد «ابتدایی» است اما ابتدایی در حد کانادا پس مثلا اگر کسی فقط یک دوره ابتدایی زبان در ایران دیده باشد و با زبان اینجا مانوس نباشد ممکن است آزمون زبان برایش دشوار باشد. اما ریاضیاش خیلی آسان است. اگر هر دو را قبول بشوی باید مراحل بعدی را طی کنی.
اگر بخواهی مغازهای را که موجود است بخری باید بری سراغ سابوی، یک business plan به آنها بدهی. با آن بیزینس پلن و در آن مصاحبه باید به آنها نشان بدهی که توانایی اداره این بیزینس را داری. در واقع در این مصاحبهها باید از بیزینس پلنت دفاع کنی.میدانم ۲-۳ مصاحبه مختلف ازت میگیرند و اگر همه اینها را قبول بشوی باید یک دوره دوهفتهای در مونترال ببینی. اگر در این دوره قبول بشوی و قبلا سابقه کار در سابوی نداشته باشی باید بیایی در یک مغازهای و چند ماهی (۲-۳ ماه) کار کنی. بعد باز باهات مصاحبه میکنند و میپرسند که این جایی که کار کردی نقاط ضعف و قوتش چیست و چکار باید کرد که بازدهی آن بیشتر شود و باید به این سوالات مدیریتی پاسخ بدهی. بعد از اینکه همه اینها را با موفقیت گذراندی آن وقت ازت میپرسند که خوب! حالا کدام مغازه را میخواهی بخری. در واقع الان اینجوری است که تا این مراحل را با موفقیت پشت سر نگذاری نمیتوانی وارد مذاکره با صاحب مغازهای بشوی چون به ما گفتهاند که تا کسی قبولی سابوی را نگرفته باشد نباید با او مذاکره کنیم.
از اینجا به بعد باید مغازه مورد نظرت را پیدا کنی و با صاحبش مذاکره کنی، سراغ بانک بروی برای وام اقدام کنی و اگر همه چیز درست باشد مغازه را بخری. یک قانونی که باز در ۲-۳ سال اخیر در این منطقه گذاشته شده این است که به شما اجازه میدهد مغازهای را بخری که قیمت فروشش تا دو برابر نقدینگیات باشد و نه بیشتر. یعنی اگر بخواهی مغازهای بخری که ۲۵۰ هزار دلار است باید نشان دهی که حداقل ۱۲۵ هزار دلار داری که چون قبلا به عنوان یکی از شروط نشان دادهای که ۱۵۰ هزار داری مسئلهای نخواهی داشت اما برای خرید یک مغازه ۵۰۰ هزار دلاری باید نشان دهی که ۲۵۰ هزار دلار در حساب داری. یعنی حداکثر میتوانی برای چنین مغازهای ۲۵۰ هزار دلار وام بگیری و بقیهاش را باید خودت داشته باشی. حالا اینکه بانک آن ۲۵۰ هزار دلار باقیمانده را به تو وام بدهد یا نه یک بحث دیگر است بین تو و بانک اما حتی اگر بتوانی بانکی پیدا کنی که به تو ۳۰۰ هزار دلار وام بدهد سابوی قبول نمیکند. استدلال سابوی این است که اگر شما بیشتر از ۵۰ درصد وام بگیری مجبوری ۲۴ ساعته وایسی کار کنی تا اقساط وامت را بدهی و اگر این کار را بکنی خسته میشوی و دیگر نمیتوانی به مغازهات توجه کنی و هدفت فقط میشود پول درآوردن و پرداخت اقساط وامها و نه توجه به تبلیغات و کیفیت محصول و رضایت مشتری. و من فکر میکنم که تصمیم درستی هم هست.
…ادامه دارد
متن کامل در این صفحه از نسخه دیجیتال پرنیان ۲۲ منتشر شده است.
ثبت دیدگاه