تجربه مصاحبه
-
به موقع رسیدید یا زودتر؟ و زمان رسیدن در میزان استرس شما تاثیر داشت؟
زمان رسیدن بر میزان استرس تأثیر دارد. ژانر ایرانیها به گونهای است که استرس را انتقال میدهند، بنابراین بهتر است که حداکثر چند دقیقه پیش از مصاحبه در مکان مصاحبه حاضر باشیم. چون فضای انتظار برای مصاحبه یک جای مشخص است که بهر حال شما با دیگر افراد مواجه میشوید. ما حدود ده دقیقه زودتر رسیدیم و در همین فاصله کم یک خانم اصفهانی که در مصاحبه قبول شده بودند، آمدند و از همسر من رشته تحصیلیشان را پرسیدند و گفتند شما چرا noc نیاوردید و لازم است، در حالی که نیازی به آن نبود و آنقدرها هم سختگیر نیستند. دوستان کنپارس به ما گفته بودند که سعی کنید با کسی صحبت نکنید تا برایتان استرس ایجاد نشود ولی زمان رسیدن به ترکیه بهتر است یک روز زودتر از مصاحبه باشد.
-
مصاحبه چقدر طول کشید؟
مصاحبه از ساعت ۳ تا ۳ و ده دقیقه طول کشید. یعنی حدود ده دقیقه .
-
افسر پرونده چه برخوردی با شما داشت؟ پیرامون چه مواردی با شما صحبت کرد و چه پرسشهایی از شما داشت؟
افسر پرونده من نیکلاس بود که خیلی از بداخلاقیاش میگفتند. اما این گونه نبود. ایشان آدم بسیار مودب و محترمی بود. وقتی مارا به اتاق دعوت کرد، هرچه اصرار کردیم پیش از ما وارد اتاق نشد. بعد تعارف کرد که اگر چیزی لازم دارید برایتان بیاورم. سوالاتش را که پرسید نتیجه را از خود ما سوال کرد. پرسید: به نظر خودتان قبول شدید؟ من هم گفتم بله به نظرم صددرصد قبولیم.
گفت همینطور است، شما از الان کانادایی هستید. با خوشحالی تبریک گفت. و گفت بروید امشب با خانواده جشن بگیرید.
من کلی مدرک برده بودم. مجله و حتی کتابهایی که تألیف کرده بودم. قبل شروع مصاحبه اجازه گرفتم و همه را پخش کردم روی میز. بعد از مصاحبه که گفت شما دیگر کانادایی شدید و از من خواست که مدارک را جمع کنم و جالب بود که جمع کردن مدارک از روی میز بیشتر از ده دقیقه طول کشید.
-
آنچه در ذهن به عنوان پرسشهای احتمالی داشتید تا چه اندازه با آنچه در مصاحبه انجام شد شبیه بود؟
فکر میکردم در پرسشهایشان جدیتر باشند اما صمیمیتشان بیشتر بود. فضا به حدی صمیمانه بود که من جو را بدست گرفتم و حین صحبت حدود ۷،۸ رستوران ایرانی در مونترال را به افسر معرفی کردم و توصیه کردم که به این رستورانها سر بزند. برایش خیلی جالب بود و پرسید شما این رستورانها را از کجا میشناسید؟ من هم به شوخی گفتم قرن بیست و یکم است دیگر!
-
خانواده شما چه نقشی در قبولی شما داشتند؟
خانواده دو نفره ما یعنی من و همسرم هردو در این موفقیت نقش داشتیم. همسرم بالاخص در جمعآوری اطلاعات نقش داشت. آرامش پیش از مصاحبه نتیجه حضور همسرم بود. من کسی را میشناختم که از من باسوادتر بود، دکترا داشت اما به حدی اضطراب و استرس داشت که همه چیز را فراموش کرده بود. برطرف کردن این استرس و آمادگی روحی توسط خانواده ایجاد میشود.
-
امروز چه احساسی دارید و چگونه خود را برای مهاجرت به سرزمین جدید آماده میکنید؟
هم چنان به مطالعه زبان فرانسه ادامه میدهیم و خود را برای زندگی در کانادا آماده میکنیم. به مطالعه اخبار، شرایط بازار کار، محل سکونت در آنجا میپردازیم، درکنار مطالعه اخبار کشور خودمان. مصاحبه در واقع، فقط ده تا بیست درصد کار است، هشتاد درصد کار به باور خودمان برمیگردد. من از روزی که اقدام کردم اطمینان داشتم که میخواهم بروم و الان اینقدر جلو رفتهام که بدنبال خانه در کانادا هستم.
-
حرف آخر؟
توصیه خاصی ندارم، فقط میخواهم بگویم که فردی که به عنوان افسر آنجا است، قرار است به کشورش خدمت کند، اگر پروندهای خوب باشد نه به این معنا که امتیازش بالا باشد، بلکه به این معنا که پرونده کسی باشد که با جدیت قصد دارد کار کند و فعال باشد؛ قطعأ مورد تأیید قرار خواهد گرفت. او به دنبال کسی است که به نفع کشورش باشد و از این جهت کسی را بهتر از ما پیدا نمیکند.
در پایان باز هم از تمامیکارکنان کنپارس تشکر میکنم.