با خشم به گذشته ننگر
02 ژوئن 2014 - 18:36
بازدید 209
10

این روزها در بحث انتخابات انتاریو با دیدگاه‌های متفاوتی در میان اطرافیان و همکاران روبرو هستم. پاره‌ای از آنها ایرانیان هستند و پاره‌ای غیرایرانیان اما عموما همگی از یک طیف و طبقه اجتماعی با این حال با اختلافات جدی در مورد انتخابات و اینکه به چه فرد و حزبی باید رای داد. ضمن احترامی که […]

ارسال توسط :
پ
پ

این روزها در بحث انتخابات انتاریو با دیدگاه‌های متفاوتی در میان اطرافیان و همکاران روبرو هستم. پاره‌ای از آنها ایرانیان هستند و پاره‌ای غیرایرانیان اما عموما همگی از یک طیف و طبقه اجتماعی با این حال با اختلافات جدی در مورد انتخابات و اینکه به چه فرد و حزبی باید رای داد.

ضمن احترامی که برای دیدگاه‌های همه این دوستان و همچنین مخاطبان این نوشتار قائل هستم چون رای و نظر مشخصی دارم قاعدتا نمی‌توانم با همه آنها موافق باشم؛ به‌ویژه آنها که به نظر می‌رسد رای و نظر خود را متاثر از اخبار و تبلیغات روزانه یا احساسات زودگذر گرفته‌اند و به تبعات درازمدت تصمیمات خود کمتر توجه دارند.

در موضوعی چون انتخابات، قبل از هر چیز باید دید حزبی که می‌خواهیم به کاندیدایش رای دهیم چه اشتراکاتی با دیدگاه‌ها، خواسته‌ها و نیازهای ما دارد؛ چقدر می‌تواند نماینده ما در دستگاه‌های تصمیم‌گیر حکومتی باشد و چقدر نماینده گروه‌های اجتماعی رقیب ما در جامعه؛ کارنامه و پیشینه‌اش چه بوده و هست و آیا آنچه کرده در جهت منافع ما به عنوان بخشی از این جامعه متکثر و متنوع بوده یا نه. در این مورد هم نباید سبک‌گیر بود. صرف گفتار نیک کفایت نمی‌کند و باید نیک بودن پندار و کردار را هم محک زد.

مثلا صرف اینکه ما صاحب کسب و کار شخصی هستیم به معنای این نیست که حزب محافظه‌کار نماینده ما در جامعه است. این حزب پایگاه‌های ایدئولوژیک، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی خاصی دارد که وجوه مشترکش با جامعه مهاجران غیرمسیحی خاورمیانه‌ای طبقه متوسط بسیار اندک است. مثلا اگر به عنوان صاحب کسب و کار از افزایش حداقل حقوق در انتاریو گله داریم باید از خود بپرسیم مجموعه سیاست‌های حزب محافظه‌کار که به سرعت یا به تدریج به کاهش خدمات عمومی در زمینه بهداشت و درمان، تعطیلی بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، افزایش زمان انتظار برای انجام آزمایش‌های پزشکی، کاهش تعداد پزشکان و پرستاران و معلمان و …می‌انجامد متناسب با وضعیت درآمدی و نیازهای زندگی ما در درازمدت هست. ..

 

رهبری امروز، رهبری فردا

مورد دیگری که نمی‌توان آن را دستکم گرفت بحث رهبران است. در میان دو حزب اصلی و رقابت، میان خانم وین و آقای هوداک واقعا کدامیک را برای رهبری استان مناسب‌تر می‌دانیم؟ خانم وین در کارنامه طولانی کاری خود نشان داده که فردی مدیر، مقتدر و مقاوم در مورد حفظ و رعایت اصولی است که به آنها باور دارد. این را می‌توان در همه دوران مدیریت موفق وی در وزارتخانه‌های مختلف دید. در همین مدت رهبری حزب و مدیریت استان هم به خوبی اثبات کرده که حاصل آن سال‌ها تجربه در سطوح مختلف اجرایی چگونه در زمینه شناخت و حل مشکلات استان بکار آمده است. هم‌چنین توانایی وی در مدیریت بحرانی که از دولت قبلی برایش به ارث رسیده یک نکته مثبت دیگر در کارنامه وی است. از نظر فردی و شخصیتی هم می‌بینیم که در چه سطح از محبوبیت قرار دارد. در نقطه مقابل، تیم هوداک می‌تواند از نظر عدم محبوبیت در میان خود اعضا اصلی حزب محافظه‌کار با استفن هارپر رقابت کند ضمن اینکه جذابیت‌های هارپر را هم ندارد. اگر شکست‌های جان توری و خداحافظی وی با این سمت در ناامیدترین دوران حزب محافظه‌کار انتاریو نبود شاید هوداک هیچگاه به چنین فرصتی دست نمی‌یافت. او در واقع مرد دوران شکست و ناامیدی حزب است …

 

اهمیت رای به مریدی

نکته آخر برای این قلم بحث رای به دکتر مریدی است. شهرت وی بیش از این است که این قلم بخواهد در جهت معرفی‌اش چیزی اضافه کند اما در میان شهروندان ایرانی دارای حق رای در ریچموندهیل که به دلایلی نمی‌خواهند به ایشان رای دهند من با سه گروه از افراد مواجه شده‌ام. گروه اول کسانی هستند که اصولا اهل رای دادن نیستند و معتقدند که چرخ‌ها بدون رای آنها می‌چرخد و نیازی به نظر آنها نیست. این عده صرف‌نظر از اینکه به یکی از مهم‌ترین وظایف شهروندی خود عمل نمی‌کنند و به نوعی نعمت زندگی در یک کشور دموکراتیک که رای و نظر شهروندان در آن مهم و تاثیرگزار است را کفران می‌کنند در اصل استدلال خود راه به خطا می‌روند. بارها دیده شده که در مناطقی با چند رای اختلاف، کاندید حزب رقیب انتخاب شده و همین اختلافات توانسته سرنوشت یک انتخابات را تغییر دهد. نمونه بارز این اتفاق در آخرین انتخابات فدرال افتاد و همین «رای من چه اهمیت دارد؟»های جزیی به راه یافتن ناپلئونی تعدادی از اعضا حزب محافظه‌کار به پارلمان منجر شد و همین تعداد، سبب اکثریت یافتن این حزب شده‌اند و در این سال‌ها دیده‌ایم که حزب محافظه‌کار با این اکثریت پارلمانی که ناشی از رای کمتر از ۳۷ درصد جامعه بوده چه بر سر مهم‌ترین قوانین کشور که نیاورده است. نظیر همین اتفاق، به همین سادگی می‌تواند در سطح استانی تکرار شود.

گروه دوم کسانی هستند که چون نمی‌خواهند به حزب لیبرال رای دهند در ریچموندهیل سراغ کاندیدای دیگری می‌روند. به شخصه در عین اینکه این رویه را به‌صورت کلی تایید می‌کنم و معتقدم هر یک از ما باید بعد از بررسی و دقت در برنامه‌ها و پیشینه احزاب به همان حزبی که ما را نمایندگی می‌کند رای دهیم اما معتقدم که مورد آقای دکتر مریدی با بقیه تفاوت دارد. عموما تا یک فرصت از ما گرفته نشود متوجه میزان اهمیت آن فرصت نمی‌شویم و مورد آقای مریدی دقیقا چنین چیزی است. رضا مریدی در این سال‌های حضور در مجلس انتاریو تلاش بی‌نظیری کرده تا یکی از صداهای پرقدرت جامعه ایرانیان کانادا باشد و انصافا چنین بوده است. اگر به کارنامه کاری وی و حضور او در مهم‌ترین وقایع مرتبط با این جامعه نگاه کنیم این مورد آشکار می‌شود. در واقع انتخاب او از این حوزه نه فقط به عنوان یک نماینده حزب لیبرال استان، بلکه به عنوان یکی از معدود چهره‌های معتدل جامعه ایرانیان کانادا که حتی وجهه‌ای بین‌المللی یافته اهمیت زیادی دارد و این گروه از افراد باید به این بیاندیشند که آیا اهمیت حفظ این صدا به این نمی‌ارزد که در این شهر، خلاف تعلقات حزبی خود رای دهند؟…

برای مطالعه متن کامل یادداشت سردبیری شماره ۲۳ پرنیان، این صفحه از وبسایت پرنیان را ببینید.

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

مراقب تشابه نام‌ها باشید! مارا با نام کنپارس به دوستان خود معرفی کنید.
This is default text for notification bar